گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خیالی بخارایی

دلِ شکسته چو در آرزوی لعل تو خون شد

به جای اشک همان دم ز راه دیده برون شد

دلا چه سود ز سودای زلف سرکش یارت

جز این که صبر تو کم گشت و درد هجر فزون شد

کجا ز سلسلهٔ عشق جان بَرَد به سلامت

دلی که در سر زلف تو پای بند جنون شد

بیا که مرغ دلم در هوای دانهٔ خالت

به دام زلف اسیر و به چنگ عشق زبون شد

گذشت عمر خیالی در انتظار و تو هرگز

ز راه لطف نپرسیدیش که حال تو چون شد

 
sunny dark_mode