گنجور

 
خیالی بخارایی

ای لبت کام دل بی‌سروسامانی چند

کاکلت حلقهٔ سودای پریشانی چند

کوکب سعدی و منظور سبک روحانی

قدر وصل تو چه دانند گران جانی چند

لذّت شربت دیدار نکو می داند

هرکه گشته ست اسیر غم هجرانی چند

مردمی می کند آن غمزه و در عین بلاست

کافر چشم تو برقصد مسلمانی چند

تا خیالی به خیال تو سخن‌پرداز است

می‌برد شعر تَرش آب سخندانی چند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode