پرده برداشته ام از غم پنهانی چند
به زیان می رود امروز گریبانی چند
زان ضعیفان که وفا داشت درین شهر اسیر
قفسی چند بجا مانده و زندانی چند
سر و سامان سخن کردن این جمعم نیست
پهلوی من بنشانید پریشانی چند
بس خرابیم ز یکدیگرمان نشناسند
مانده ایم از ده غارت زده ویرانی چند
کشته از بس به هم افتاده کفن نتوان کرد
فکر خورشید قیامت کن و عریانی چند
هیچ دل را ستم حادثه مجروح نکرد
که نه لعل تو بر آن ریخت نمکدانی چند
هیچ کس را سرپایی نزد ایام که ما
پشت دستی نگزیدیم به دندانی چند
بهر عشرت طلبی لخت دل آریم برون
چیده ایم از گل این بادیه دامانی چند
چشم بر فیض «نظیری » همه خوبان دارند
کاسه در پیش گدا داشته سلطانی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان غم و دردهای پنهان جامعه پرداخته است. شاعر از مشکلات و آسیبهای موجود در جامعه صحبت میکند و به بیوفایی و ناهنجاریهای انسانها اشاره میکند. او از ضعف و اسیری برخی افراد در این شهر و قفسگونه بودن زندگی آنها صحبت میکند. شاعر درگیریها و ناامیدیها را توصیف میکند و به وضع نابسامان اجتماعی اشاره دارد. در نهایت، او از احساس تنهایی و بیکسی در میان مشکلات صحبت میکند و بر لزوم توجه به همدیگر و درک یکدیگر تأکید میکند. بخشی از شعر به اهمیت زیبایی و عشق نیز اشاره دارد، و نشان میدهد که در دل این مشکلات، امید و عشق هنوز وجود دارد.
هوش مصنوعی: من غمهای پنهانیام را آشکار کردهام و امروز چندین مشکل برایم پیش آمده است.
هوش مصنوعی: بسیاری از آن افراد ضعیف و وفادار که در این شهر زندگی میکردند، به خاطر وفایشان در بند و زنجیر ماندهاند و تعدادی از آنها هنوز در این قفسها گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: این جمع نمیتواند بهخوبی با من صحبت کند، بنابراین بهتر است چند نفر از این افراد ناآرام و بینظم را کنار من بنشانید تا گفتگو شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: ما آنقدر از همدیگر آسیب دیدهایم که دیگر نمیتوانیم یکدیگر را بشناسیم و مانند افرادی هستیم که از یک دهکده خراب و ویران باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: در این شعر، به وضعیت دشوار و ناامیدکنندهای اشاره شده است که انسانها به خاطر گناهان و خطاهای خود، دچار عذاب و مشکلات زیادی میشوند. به جای اینکه به فکر نجات یا رهایی از این وضعیت باشند، باید به واقعیتهای عظیم و روز قیامت فکر کنند و به عریانی و بیباکی خود در برابر آن حقیقت توجه کنند. در واقع، این مضمون به انسانی که غرق در گناه است و از عاقبت کار خود بیخبر است، هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: هیچ قلبی به اندازهی دل من از درد و رنج حوادث آسیب ندیده، چرا که زیبایی و محبت تو بر آن باریده و آن را تسکین داده است.
هوش مصنوعی: هیچ کس در برابر سختیها و روزهای متغیر زندگی، سرپناهی ندارد. ما هم هرگز از کسی انتقام نگرفتهایم، حتی اگر به اندکی آزار رسیده باشیم.
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از زندگی، دل خود را آزاد و بیغصه میکنیم. در این راه، باغی از گلها برای خوشی و جشن خود انتخاب کردهایم، و در این دشت وسیع، از زیباییها بهرهمند میشویم.
هوش مصنوعی: تمام خوبان به فیض و رحمت خداوند چشم دوختهاند و مانند گدایانی که در برابر سلطانها نشستهاند، طلب میکنند. در اینجا، کاسهگذاری نمادی از نیاز و درخواست است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم امروز حدیث تو و مهمانی چند
پاره از دیده و دلها همه بریانی چند
هر زمان کاتش سودای تو افزود عشق
جای خاشاک بر آتش فگند جانی چند
دی سوی سوختگان دید و گفتی که که اند
[...]
می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند
چند ریزی به خطا خون مسلمانی چند
کشور حس بتان کرد پریشان سر زلف
که نخوردند غم حال پریشانی چند
رفته پیکان تو در سینه و خون آمده گیر
[...]
ای لبت کام دل بیسروسامانی چند
کاکلت حلقهٔ سودای پریشانی چند
کوکب سعدی و منظور سبک روحانی
قدر وصل تو چه دانند گران جانی چند
لذّت شربت دیدار نکو می داند
[...]
چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟
زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند
گلرخان محنت نایافت بیابند مگر
یک نفس چاک ببینند گریبانی چند
آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه
[...]
کیستند اهل جهان، بی سر و سامانی چند
در ره سیل حوادث، ده ویرانی چند
چرخ کز خون شفق چهره خود دارد سرخ
چه سرانجام دهد کار پریشانی چند؟
زین گلستان که چو گل خیمه در آنجا زده ای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.