زان لب که نوشداروی جانهای خسته است
یک بوسه مومیایی این دلشکسته است
تا جلوه ای ز صحن چمن رخت بسته است
چشمی است داغ لاله که در خون نشسته است
شادی در این زمانه نباشد جدا زغم
هر غنچه ای که می شکفد دلشکسته است
از سیر چارباغ چه طرف بست
آن را که غم به سینه مربع نشسته است
رفت از فراق سرو تو موزونی ام زطبع
از خاطرم غزال غزل بی تو جسته است
با آنکه از صفای بناگوشت آگه است
چندین گهر برای چه بر خویش بسته است
کی عقدهٔ دلم بگشاید ز سیر باغ
دستی است گل که حسن تو برچوب بسته است
هرگز نگاه لطف، ز جویا مگیر باز
پیرو خمیده قد و نزار است و خسته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و غم ناشی از فراق محبوب است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی و زیبا، احساساتی عمیق را بیان میکند. او به بوسهای اشاره میکند که میتواند جانهای خسته را شفا دهد و به دل شکستهای که به خاطر دوری محبوب رنج میبرد، میپردازد. شاعر با یادآوری گلهای چمن و غنچههای شکوفا، حس غم و شادی آمیخته را به تصویر میکشد و به تضاد بین زیباییهای طبیعت و درد درونی خود اشاره میکند. او همچنین در جستجوی گشایش دل و رهایی از غم است، اما تنها به یاد محبوبی میافتد که در خاطراتش باقی مانده و زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. به طور کلی، شعر به تلاطمهای احساسی ناشی از عشق و جدایی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: از لبانی که همچون نوشدارویی برای جانهای خسته عمل میکند، یک بوسه مثل مومیایی کردن این دل شکسته است.
هوش مصنوعی: هر زمان که زیبایی و شکوه چمنزار را میبینم، چشمی به شوق و غم دیدهام که مانند لالهای در خون غوطهور است.
هوش مصنوعی: در این روزگار، هیچ شادیای از غم جدا نیست و هر گلی که میروید، در دلش اندوهی نهفته دارد.
هوش مصنوعی: از زیبایی باغ چها باغ چه نتیجهای گرفته شده است، در حالی که غم در دل مثل یک مربع نشسته و فضا را گرفته است.
هوش مصنوعی: از دوری تو، توازن و آرامشم از بین رفته و غزالی که به یاد تو در ذهنم میچرخید، دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: با اینکه او از زیبایی و پاکی دلش باخبر است، چرا این همه زینت و جواهر بر خود بسته است؟
هوش مصنوعی: دل من درکلفتگی دارد و انتظار گشوده شدن این غم را میکشد. این احساس به خاطر زیبایی توست که مانند گلی در باغ، به چوبی بسته شده است و امید به آزادیاش به دل من آرامش نمیدهد.
هوش مصنوعی: هرگز از کسی که به دنبال محبت و توجه توست، روی گردان نشو، چرا که او در حالت ضعف و خستگی به سر میبرد و نیازمند محبت توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است
خطّ تو آن نبات که از قند رسته است
آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی
بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است
گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست
[...]
دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای
کابادی و خرابی آن جسته جسته است
آبادیش عمارت بر باد رفته ای
ویرانیش عماری درهم شکسته است
از عرعر خران وی اسبان رمیده اند
[...]
از من غبار بسکه بدلها نشسته است
بر روی عکس من در آئینه بسته است
اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست
زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است
خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند
[...]
جام شراب، مرهم دلهای خسته است
خورشید، مومیایی ماه شکسته است
طرف از شکستگان جهان کس نبسته است
دشمن درست کرده که ما را شکسته است
جز دل که بسته اند بر آن قوم مرده دل
دیگر به زندگانی دنیا چه بسته است؟
پیداست ساحل عدم اینک، ولی چه سود؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.