رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست
زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست
جائی سرای تست که جای سرای نیست
وانگه در سرای تو خلوتسرای ماست
گرما خطا کنیم عطای تو بیحدست
نومیدی از عطای تو حدّ خطای ماست
روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را
این سلطنت بسست که گوئی گدای ماست
حاجت بخونبها نبود چون تو می کشی
مقتول خنجر تو شدن خونبهای ماست
ما را بدست خویش بکش کان نوازشست
دشنام اگر ز لفظ تو باشد دعای ماست
گر می کشی رهینم و گر می کشی رهی
هر ناسزا که آن ز تو آید سزای ماست
زهر ار چنانک دوست دهد نوش دارو است
درد ار چنانک یار فرستد دوای ماست
گفتم که ره برد بسرا پرده ی تو گفت
خواجو که محرم حرم کبریای ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و وابستگی شاعر به محبوبش است. شاعر میگوید که از کسی رنج میبرد که دردش درمان اوست و از کسی زخم میخورد که رنجش شفای اوست. او به این نکته اشاره میکند که مکان محبوبش، جایی است که در آن آرامش و خلوت خاصی وجود دارد. همچنین، شاعر تاکید میکند که حتی اگر خطایی هم از او سر بزند، محبت محبوبش بیحد و حصر است و ناامیدی از این محبت، گناه اوست. در نهایت، شاعر به وابستگی و عشق بیپایان خود به محبوبش اشاره میکند و میگوید که حتی درد و رنج از سوی محبوب جایز است، زیرا آنچه او میدهد، در واقع دوای اوست.
هوش مصنوعی: در زندگی ممکن است از افرادی رنج ببریم که در واقع درد و مشکلات آنها، راهی برای بهبود وضعیت ما هستند. همچنین، ممکن است آسیبهایی را از کسانی دریافت کنیم که در درون خودشان آرامش و نجاتی نهفته دارند که میتواند به ما کمک کند.
هوش مصنوعی: جایی که تو اقامت داری، در واقع جایی برای زندگی نیست، اما در حقیقت در خانه تو، مکانی آرام برای ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر ما در کارهای خود اشتباه کنیم، بخشش و رحمت تو بینهایت است و ناامیدی ما از بخشش تو به اندازه اشتباهات ماست.
هوش مصنوعی: روزی در کوی خودم از من پذیرایی کن، زیرا برای من همین سلطنت کافی است که بگویی من گدای تو هستم.
هوش مصنوعی: نیازی به پرداخت بهای خون نیست، زیرا تو میکشی و کشته شدن ما به دست تو خود نشاندهنده بهای خون ماست.
هوش مصنوعی: ما را با دستان خودت به قتل برسان، چون این کاری از سر محبت است؛ و حتی اگر کلمات تو توهینآمیز باشد، باز هم این برای ما مانند دعایی ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا به زحمت بیندازی و یا در مسیری به چالش بکشی، هر چیز بدی که از تو ناشی شود، سزاوار من است.
هوش مصنوعی: اگرچه سمّی وجود داشته باشد، اگر دوستی آن را بدهد، شبیه نوش دارویی خواهد شد. همچنین، اگر درد و رنجی از طرف یار به ما برسد، آن هم میتواند درمان ما باشد.
هوش مصنوعی: گفتم که مرا به جایی که تو در آن هستی و پردهات را کنار بزنم، ببر. او گفت: خواجو، تنها کسی که به رازهای بزرگ ما دسترسی دارد، خود ما هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مائیم آن گدای که سلطان گدای ماست
ما زیر دست مهر و فلک زیر پای ماست
تا بر در سرای شما سر نهاده ایم
اقبال بنده ی در دولتسرای ماست
بودی بسیط خاک پر از های و هوی ما
[...]
داری دلا خبر تو که دردش دوای ماست
لعل لبان دلکش او آشنای ماست
سروی چو قامت تو ندیدم به راستی
بالا نگویمش صنما کان بلای ماست
گفتم بنه به دیده قدش تا ببوسمش
[...]
صبح گشاده رو در دولتسرای ماست
چرخ کبود، خانه چینی نمای ماست
هر کس که فرد شد ز جهان پیشوای ماست
برخاست هر که از سر دنیا لوای ماست
ما را نمی توان به عصا و ردا فریفت
[...]
دردی که رنگ چاره نداند دوای ماست
شمعیم و زود کشتن ما خونبهای ماست
در عاشقی به اوج توکل رسیده ایم
از فیض فقر بال هما بوریای ماست
درکشتی حباب کشیدیم رخت خویش
[...]
در خانه ای که جای کسی نیست جای ماست
بامی که بر هواست بنایش بنای ماست
لنگر، جفا و صبر و هوا جذب و موج، اشک
خون بحر و دل سفینه و غم ناخدای ماست
آن را که احتیاج نباشد به بندگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.