ای صبا با بلبلِ خوشگویْ گوی
مینماید لالهٔ خودرویْ روی
صبحدم در باغ اگر دستت دهد
خوش بر آ چون سرو و طرفِ جویْ جوی
هر زمان کز دوستان یاد آوَرَم
خون روان گردد ز چشمم جویجوی
ای تن از جان بر دلِ چون نال نال
وی دل از غم بر تنِ چون مویْ موی
دستِ آن شمشادِ ساغرگیر گیر
سویِ آن سروِ صنوبرپویْ پوی
حلقههای زلفش از گل برفِکن
دستههای سُنبلِ خوشبویْ بوی
میخورَد از جامِ لعلش باده خون
میبرد زَ افعیِّ زلفش مویموی
حالِ چوگان چون نمیدانی که چیست
ای نصیحتگو به تَرکِ گوی گوی
چون به وصلت نیست خواجو دسترس
باز کن زان دلبر بدخویْ خوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و طراوت روزگار اشاره میکند و از صبا (نسیم صبحگاهی) درخواست میکند که با بلبل خوشخوان سخن بگوید. او از زیبایی گلها، سروها و سنبلها در باغ یاد میکند و از یاد دوستانش ابراز احساس میکند که این یادآوری برایش دردناک است. شاعر همچنین به غمها و ناکامیهای عاشقانهاش اشاره میکند و از دل و جانش مینالد. در انتها، ندای نصیحت به ترک عشق ناامیدانهاش را مینوازد و به این فکر میکند که بر دستیابی به محبوبی بدخلق نرسیده است.
هوش مصنوعی: ای نسیم، با بلبل خوشزبان صحبت کن و نشان بده که لاله زیبای خود را به چه زیبایی میآراید.
هوش مصنوعی: اگر صبح زود در باغ فرصتی به دستت بیاید، خوب است که مانند سرو سرزنده و در کنار جوی آب خوشحال زندگی کنی.
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد دوستانم میافتم، اشکهایم مانند جویهایی روان میشود.
هوش مصنوعی: ای تن، جان تو بر دل ناله میزند و دل تو به خاطر غم بر تن تو مینالد، همچنان که موی بر تن میافتد.
هوش مصنوعی: دست خود را به سمت آن درخت سرو که مانند صنوبر زیبا و پرشکوه است دراز کن و آن را بگیر.
هوش مصنوعی: حلقههای موهای او مثل دستههای گل زیبا و خوشبو هستند که عطرشان فضا را پر کرده است.
هوش مصنوعی: نوشیدن از جام زیباییاش مستم میکند و هر لحظه از زلفهای افسونگرش مویی جدا میشود.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی حال چوگان چیست، ای نصیحتدهنده، به ترک کردن گوی بپرداز.
هوش مصنوعی: وقتی که به وصال تو دسترسی نیست، خواجو (شاعر) دستت را باز کن و از دلبر بدخلق خویش فاصله بگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دستگاه او نداند کز چه روی؟
تنبل و کنبوره در دستان اوی
ای لب گلگونت جام خسروی
پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی
پهلوی خورشید مشکآلود کرد
خط تو یعنی که هستم پهلوی
مردم چشمت بدان خردی که هست
[...]
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکُند، فرمان ببر
[...]
ورنه بودی در مشام از عشق بوی
مشک کی بشناختی از خاک کوی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.