ای لب گلگونت جام خسروی
پیشهٔ شبرنگ زلفت شبروی
پهلوی خورشید مشکآلود کرد
خط تو یعنی که هستم پهلوی
مردم چشمت بدان خردی که هست
میببندد دست چرخ از جادوی
کی توان گفت از دهان تو سخن
زانکه صورت نیست آن جز معنوی
گاه همچون آفتابی از جمال
گاه همچون ماه از بس نیکوی
من ندانم کافتابی یا مهی
کژ چه گویم راست به از هر دوی
عاشقان را جامه میگردد قبا
تو کله بنهاده کژ خوش میروی
گفته بودی آنکه دل برد از تو کیست
من ندارم زهره تا گویم توی
ور بگویم من که تو بردی دلم
دل به من ندهی و هرگز نشنوی
دل ندارم زان ضعیفم همچو موی
تو دلم ده تا شود کارم قوی
من که تخم نیکوی کشتم مدام
بر نخوردم از تو الا بدخوی
تو که با من تخم کین کاری همه
دور نبود کانچه کاری بدروی
در سخن عطار اگر معجز نمود
تو به اعجاز سخن مینگروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذبه محبوبی است که شاعر به توصیف او پرداخته است. محبوب با زلفهای شبرنگ و لبهای گلگونش شبیه به خوشبختی و شکوه مینماید. شاعر از قدرت جادویی چشمان او سخن میگوید و تأثیر عمیق او بر دل عاشقان را بیان میکند. او از زیبایی محبوب به گونهای سخن میگوید که نمیتواند به راحتی بگوید او خورشید است یا ماه. در نهایت، شاعر به احساسی از ضعف و نیاز اشاره میکند و از محبوب میخواهد که دلش را به او دهد تا بتواند قویتر شود و از سختیها رهایی یابد. به نوعی این شعر بیانگر تضاد بین عشق و ضعف انسانی است.
هوش مصنوعی: ای لبهای سرخ تو، مانند جامی از شراب است که در برابر زلفهای سیاه و زیبا و چشمان پرجاذبهات قرار گرفته.
هوش مصنوعی: نوشتهات به قدری زیبا و دلنشین است که در برابر نور خورشید هم جلب توجه میکند و من را به یاد خودت میاندازد.
هوش مصنوعی: مردم به چشمانت به دلیل هوش و درایتت توجه میکنند و این باعث میشود که سرنوشت از قدرت جادوییاش دست بکشد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از دهان تو سخنی گفت در حالی که آنچه بیان میشود تنها یک معناست و صورت و ظاهری ندارد؟
هوش مصنوعی: گاهی مانند آفتابی زیبا هستی و گاهی مانند ماه که بسیار زیباست.
هوش مصنوعی: من نمیدانم تو آفتابی هستی یا ماهی؛ راست بگویم، از هر دوی شما بهتر است.
هوش مصنوعی: عاشقان، در عشق تو به سر و وضع خود اهمیت نمیدهند، حتی لباسشان هم تحت تأثیر عشق تو تغییر میکند. تو به زیبایی و به طرز خاصی راه میروی.
هوش مصنوعی: تو گفته بودی که چه کسی دل تو را برده است، اما من آنقدر جسارت ندارم که بگویم خود تویی.
هوش مصنوعی: اگر من بگویم که تو دل مرا دزدیدهای، تو هرگز دل به من نخواهی داد و هرگز نخواهی شنید.
هوش مصنوعی: من دلی ندارم و ناتوانم، مثل موهای تو که لطیف است. دلم را به من بده تا بتوانم قویتر شوم و کارهایم راه بیفتد.
هوش مصنوعی: من همواره نیکی و خوبی را در دل پرورش دادم، اما جز از تو بدی و زشتخویی ندیدهام.
هوش مصنوعی: تو که همیشه در دل من کینه و دشمنی را میپرورانی، از این انتظار دور نیست که آنچه در دل داری، به زودی بر تو بازگردد.
هوش مصنوعی: اگر سخنان عطار معجزهآسا به نظر میرسند، تو هم نباید از قدرت کلام خود غافل شوی و در توانایی بیان خود تردید کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستگاه او نداند کز چه روی؟
تنبل و کنبوره در دستان اوی
تو نکردی هیچ گم چیزی مجوی
هرچه گویی نیست آن چیزی مگوی
فتنه و آشوب و خونریزی مجوی
بیش ازین از شمس تبریزی مگوی
خواهم اندر پایش افتادن چو گوی
ور به چوگانم زند هیچش مگوی
بر سر عشاق طوفان گو ببار
در ره مشتاق پیکان گو بروی
گر به داغت میکُند، فرمان ببر
[...]
ورنه بودی در مشام از عشق بوی
مشک کی بشناختی از خاک کوی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.