نه آخر تو آنی که ما را زیانی
نه آخر توانی که ما را زیانی
مگر زین بسودی که ما را بسودی
وزین بر زیانی که ما را زیانی
چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی
چو ما را جهانی چه ما را جهانی
تو پروا نداری که پروانه داری
تو پیمان ندانی که پیمانه دانی
چراغ چه راغی و سرو چه باغی
که دل را امانی و جانرا امانی
نه خورشید بامی که خورشید بامی
نه عین روانی که عین روانی
تو آن کاردانی که آن کاردانی
که از دلستانی ز دل دل ستانی
تو آتش نشانی و خواهی که ما را
بآتش نشانی بر آتش نشانی
تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه
تو جانی و جان بی وفای تو جانی
تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی
تو خان و مرا خانه از گریه خانی
تو در کار و در کار خواجو نبینی
تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی روابط میان انسان و معشوق میپردازد و در آن به احساسات پیچیده عشق و وابستگی اشاره میشود. شاعر میگوید که نه معشوق میتواند به ما آسیب برساند و نه ما از او ضرری میبینیم. روابط عاطفی عمیق و متقابل است و شاعر احساس میکند که اگرچه معشوق ممکن است در ظاهر به او آسیب بزند، اما این رابطه به او شادی و خوشی میبخشد. همچنین به تضادها و تناقضات در عشق پرداخته میشود، مانند زیبایی و درد، آتش و آب، و وجود داشتن و عدم وجود، که نشان میدهد عشق یک تجربه چندبعدی و پیچیده است.
هوش مصنوعی: تو نه کسی هستی که به ما ضرری برسانی و نه آنقدر قدرت داری که بتوانی به ما آسیب برسانی.
هوش مصنوعی: آیا میتوان به خاطر سودی که به ما میرسد، به کسی آسیب بزنیم یا ضرری به او بزنیم؟
هوش مصنوعی: اگر برای ما بهشتی وجود داشته باشد، چه اهمیتی دارد؟ و اگر جهانی برای ما باشد، آن هم چه فرقی میکند؟
هوش مصنوعی: تو نگران نیستی که پروانهای داری؛ و نمیدانی که پیمان و عهد به چه معناست.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که زیباییهای ظاهری مانند چراغها و درختان در باغ، در مقایسه با آرامش و امنیت واقعی که در دل و جان انسان وجود دارد، هیچ ارزشی ندارند. در واقع، این زیباییها نمیتوانند احساسات عمیق و واقعی که در درون ما وجود دارد را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی بیانگر این است که برخی ویژگیها و حالتها در وضعیت و ماهیت اصلی خود باقی نمیمانند و ممکن است دچار تغییر شوند. در واقع، اشاره به این دارد که چیزها همیشه به شکلی که هستند نخواهند ماند و هر چیز میتواند دچار تحول و دگرگونی شود.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که داناییات انگیزهای برای دلربایی از دلهای دیگران است.
هوش مصنوعی: تو به خوبی و مهارت در اطفا حریق مشغولی و خواهان این هستی که ما را نیز در این کار یاری کنی تا در مقابله با مشکلات و بحرانها بهتر عمل کنیم.
هوش مصنوعی: تو چشمی و از بیمهری تو، چشمانم پر از اشک و بغض است. تو جان منی، اما این جان به تو وفادار نیست و بیوفایی میکند.
هوش مصنوعی: تو چون ماهی زیبا و نورانی هستی و من مانند یک پرنده در دنیای تو، در حالی که زندگیام را با اشک و غم سپری میکنم. تو برای من مانند یک مهمان عزیز هستی و اشکهایم تبدیل به منزل و خانهام شدهاند.
هوش مصنوعی: تو در تلاش و کوشش خود مشغول هستی و هرگز به سخنان من توجهی نمیکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.