بر سر کوی تو اندیشه ی جان نتوان کرد
پیش لعلت صفت زاده ی کان نتوان کرد
مهر رخسار تو در دل نتوان داشت نهان
که بگل چشمه ی خورشید نهان نتوان کرد
از میانت سر موئی ز کمر پرسیدم
گفت کان نکته ی باریک عیان نتوان کرد
با تو صد سال زبان قلم ار شرح دهد
شمه ئی از غم عشق تو بیان نتوان کرد
نوشداروی من از لعل تو می فرمایند
بشکر گرچه دوای خفقان نتوان کرد
ناوک غمزه ات از جوشن جانم بگذشت
در صف معرکه اندیشه ی جان نتوان کرد
گر بتیغم بزنی از تو ننالم که زدوست
زخم شمشیر توان خورد و فغان نتوان کرد
راستی گرچه ببالای تو می ماند سرو
نسبت قد تو با سروروان نتوان کرد
خواجو از دور زمان آنچه ترا پیش آید
جز بدوران زمان فکرت آن نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها از شعر خواجو شیرینی و پیچیدگی عشق و دلدادگی را به تصویر میکشند. شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و بیان میکند که اندیشه در مورد او ممکن نیست و غم عشقش غیرقابل بیان است. او میگوید حتی توصیف چند ساله هم از غم عشق معشوق نمیتواند احساسات عمیق او را بیان کند. همچنین به تاثیرات محبت و زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که دوای دردهایش از زیبایی او ناشی میشود. نهایتاً، شاعر بیان میکند که حتی اگر زمان بگذرد، نمیتوان به خوبی معنای واقعی عشق و زیبایی را درک کرد.
هوش مصنوعی: در خیابان تو نمیتوان به فکر جان بود، زیرا زیبایی تو آنقدر جذاب و دلربا است که نمیتوان کاری جز شگفتی و تحسین انجام داد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات را نمیتوان در دل پنهان کرد، همانطور که نمیتوان نور خورشید را در چشمهای پنهان نمود.
هوش مصنوعی: از تو خواستم که دربارهٔ مشکل مهمی صحبت کنیم، ولی تو گفتی که این نکتهٔ ظریف و دقیق را نمیتوان به راحتی بیان کرد.
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم قلم با تو به نوشتن دربارهی اندوه عشق تو بپردازد، نمیتواند حتی گوشهای از آن را بیان کند.
هوش مصنوعی: نوشداروی من از لبان تو است و میگویند که احساس شکرگذاری میکنم، هرچند نمیتوانم درد و ناراحتیام را درمان کنم.
هوش مصنوعی: چشمک زیبای تو همچون یک تیر، از مرز وجود من عبور کرد و در میدان تفکر و احساس، نمیتوان به راحتی به جان و روح خود پرداخته و تمرکز کرد.
هوش مصنوعی: اگر تو به من آسیب بزنی، من شکایت نخواهم کرد؛ زیرا از دوست، زخم شمشیر را میتوان تحمل کرد و نمیتوان فریادی سر داد.
هوش مصنوعی: درست است که بلندی تو مثل سرو زیباست، اما هیچ کس نمیتواند زیبایی و بزرگیت را با زیبایی و عظمت شاهان مقایسه کند.
هوش مصنوعی: خواجو میگوید که آنچه در آینده بر تو خواهد گذشت، تنها نتیجه و تأثیر زمان است و نمیتوان به جز آن چیزی را در فکر و دل داشت. در واقع، زمان و سرنوشت در پیش آمدهای زندگی نقش اصلی را دارند و نمیتوان از آنها فرار کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق پیدا شد و این راز نهان نتوان کرد
چون عیان است دگر هیچ بیان نتوان کرد
میرود دلبرم از پیش و روان در پی او
چه بود جان گرامی که روان نتوان کرد
از لطافت به رخش از نظر ماست نشان
[...]
درد دل را ز تو ای دوست نهان نتوان کرد
جان شیرین منی صبر ز جان نتوان کرد
مشکل اینست که از جور فراقت صنما
خون رود در جگر و هیچ فغان نتوان کرد
این چنین عهد شکستن که تو را عادت و خوست
[...]
ترک عشق رخ زیبا پسران نتوان کرد
جز حدیث لب شکر دهنان نتوان کرد
نقد این عمر گرانمایه که جان جوهر اوست
غیر صرف قدم سیمبران نتوان کرد
تا چو موئی نشود در غم آن موی میان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.