کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند
باختیار هلاک خود اختیار کند
نه رای آنکه دلم دل زیار برگیرد
نه روی آنک تنم پشت بر دیار کند
ز روزگار هر آن محنتم که پیش آمد
دلم شکایت آنهم بروزگار کند
بیا و بر سر چشمم نشین که در قدمت
بسا که دیده بدامن گهر نثار کند
بنا سزای رقیب از تو گر کناره کنم
دلم سزای من از دیده در کنار کند
اگر ز تربت من سر بر آورد خاری
هنوز در دلم آن خار خار خار کند
ببوی خال تو جانم اسیر زلف تو شد
برای مهره کسی جان فدای مار کند
خمار می کندم بی لب تو می خوردن
اگرچه مست کی اندیشه از خمار کند
گر از وصال تو خواجو امید برگیرد
خیال روی تو بازش امیدوار کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و احساسات عمیق شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر در ابیات مختلف به موضوعاتی چون اختیار هلاکت، شکایت از روزگار، و فراق از محبوب میپردازد. او از درد جدایی و دوری از یار سخن میگوید و آرزو میکند که محبوبش در کنار او باشد. همچنین، شاعر به تحمل رنجها و کششهای عاطفی اشاره میکند و ابراز میکند که عشقش او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، او امید دارد که با وصال محبوب، درد و غمهایش کاهش یابد.
هوش مصنوعی: کسی که به محبوب خود پشت کند و رویش را نبیند، به اراده خودش به سوی نابودی میرود.
هوش مصنوعی: نه تصمیم دارم که دلم به زیارت برود و نه میخواهم که جسمم از دیار خود دور شود.
هوش مصنوعی: هر بار که در زندگی با مشکلاتی روبهرو میشوم، دلم آرزو میکند که این درد و رنج را به خود روزگار بگویم و از آن شکایت کنم.
هوش مصنوعی: بیا و بر روی چشمانم بنشین که به خاطر قدمهای تو، بارها دیدهام که اشکهایم چون دانههای گرانبها بر زمین بریزد.
هوش مصنوعی: اگر از تو فاصله بگیرم و به رقیب خود توجه کنم، دل من هم از دیدن تو دور خواهد شد و از احساسات من تنها تنها خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر از خاک قبر من گیاهی جوانه بزند، هنوز هم آن خار در دلم به شدت آزارم میدهد.
هوش مصنوعی: عطر خال تو باعث شده که جانم در چنگال زلفهای تو گرفتار شود. برای محبت کسی، جانش را فدای مار میکند.
هوش مصنوعی: اگر لب تو را نداشتم، با شرابی که مینوشیدم سرخوش میشدم، هرچند که مستی و سرگشتگی مرا به فکر نمیانداخت.
هوش مصنوعی: اگر از رسیدن به تو ناامید شوم، تصویر روی تو دوباره امید را در دلم زنده میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسیکه قصد سر زلف آن نگار کند
چو زلف او دل خود زار و بیقرار کند
کسیکه دارد امید کنار بوس ازو
بسا که خون دل از دیده برکنار کند
دلم ربود بدانزلف همچو چنگل باز
[...]
کسی که قصد سر زلف آن نگار کند
چو زلف او دل خود زار و بی قرار کند
کسی که دارد امید کنار و بوس ازو
بسا که خون دل از دیده در کنار کند
دلم ربود بدان زلف همچو چنگل باز
[...]
چو صبح رایت خورشید آشکار کند
ز مهر قبلهٔ افلاک زرنگار کند
زمانه مشعلهٔ قدسیان برافروزد
سپهر کسوت روحانیان شعار کند
خجسته خسرو سیارگان به طالع سعد
[...]
چو میزبان بنهد خوان مکرمت آن به
که از ملاحظه میهمان کنار کند
نه آن که بر سر خوان لقمه لقمه او را
به زیر چشم ببیند به دل شمار کند
چو قتل اهل دل از غمزه تیر یار کند
مرا هلاک به شمشیر انتظار کند
اگرچه خاک شدم چشم آن هنوزم هست
که سرو قد تو از چشم من گذار کند
تو آفتابی و گر من غبار ره گردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.