ای لاله برگ خوش نظرت گلستان چشم
یاقوت آبدار تو قوت روان چشم
خیل خیال خال تو بیند بعینه
در هر طرف که روی کند دیدبان چشم
دور از توام ز دیده نماند نشان ولیک
بر خاک درگه تو بماند نشان چشم
یکدم بیاد آن لب و دندان دُر نثار
خالی نشد ز گوهر و لعلم دکان چشم
روز سپید اگر نه بروی تو دیده ام
یا رب سیاه باد مرا خان و مان چشم
ای بس که ما بسوزن مژگان کشیده ایم
زنجیره های جعد تو بر پرنیان چشم
چون می روی کجا نشود ملک دل خراب
ما را که رود می رود از ناودان چشم
پستان سیمگون تو با اشک لعل ما
آن نار سینه آمد و این ناردان چشم
خواجو نگر که رسته ی پروین ز تاب مهر
هر صبح بیتو چون گلسد ز آسمان چشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگویی خیال قد تو ای گلستان چشم!
سرو است راست رسته بر آب روان چشم
تا نو بهار حسن تو بر چشم من گذ شت
شد پر گل وشکوفه مرا بوستان چشم
چشمم سپر بر آب فکند ست تا تراست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.