ای آفتاب از مه رویت در التهاب
آیینه تو ساخته، خاکستر آفتاب
ما بی حجاب، روی تو دیدیم و عاشقیم
اندر میان ما و تو، کی سد شود، حجاب
اندر خمار تیره دلی چند سر کنم
ساغر به کف بگیر و برافکن ز رخ نقاب
دیوانه آن که نیستش اندر سرا، پری
دیوانه تر کسی که نبیند پری به خواب
از شعله، شعله غم و از دجله، دجله اشک
سرتا به پا در آتش و پا تا به سر در آب
ما، در هوای چشمه حیوان لعل دوست،
مانند تشنه ایم، که بفریبدش سراب
خوش مجلسی است با غم جانانه، افسرا
خون دلم شراب و نوای دلم رباب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و از عشق و شیدایی خود نسبت به او میگوید. او به آفتاب تشبیه میکند و بیان میکند که دیدن چهره محبوبش او را در حالت اشتیاق و التهاب قرار داده است. شاعر به حجابها و موانع اشاره میکند و از تمایل خود به حذف این موانع سخن میگوید. همچنین، او به احساسات دردناک و غمهایش پرداخته و نشان میدهد که در این حالت، به محبوبش عشق میورزد. در نهایت، او از تقلای دلی تشنه و نیازمندی به عشق سخن میگوید و خوشیهای این عشق را با غم و درد ترکیب میکند.
هوش مصنوعی: ای خورشید، درخشش چهرهات موجب شده که آینهای بسازند و حالا این آینه تنها خاکستر نور تو را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ما بدون پوشش و حجاب، چهره تو را مشاهده کردیم و عاشق تو شدیم. در بین ما و تو، چه چیزی میتواند مانع شود؟
هوش مصنوعی: در احوالاتی که دلگیر و غمگین هستم، چقدر باید این جام را در دست بگیرم و بنوشم؟ آن را از دست نگذار و پوشش را از چهرهات بردار.
هوش مصنوعی: دیوانه کسی است که در خانهاش هیچ چیز ندارد، ولی دیوانهتر کسی است که خواب پری را هم نمیبیند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصویرسازی حالات انسانی میپردازد. او از شعلههایی صحبت میکند که نماد غم و دلی پر درد هستند، و از دجله به عنوان نمایانگر اشکها و غمهایی میگوید که به صورت سیلابی بر چهره میریزد. این احساسات متضاد به وضوح نشاندهندهٔ وضعیت فردی است که در میان آتش غم و دریاچۀ اشکها غرق شده است؛ به گونهای که تمام وجودش در یک حالت تناقضآمیز از سوختن و غمگینی قرار دارد.
هوش مصنوعی: ما از شوق و زیبایی چشمان دوست خود، همچون تشنهای هستیم که در جستجوی آب، فریب سراب را میخورد.
هوش مصنوعی: نشستنی دلپذیر همراه با غم عمیق است. افسار دردهای قلبم، مانند شراب است و نغمه دلخواهم مانند صدای رباب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.