کیست همخانۀ؟ زبان؟ دندان
حکمتی هست اندرین پنهان
باشد از ازدواجشان مضبوط
کدخداییّ خاندان دهان
این همه لین و آن همه شدّت
این همه گوشت وان همه ستخوان
نان دندان زبان کند ترتیب
زانکه این ساکن است و آن جنبان
کام و ناکام هر کجا باشند
با سر او درد زمان بزمان
هر که دندان ازو بود شاکر
به ثنایش رود همیشه زبان
وان که پاس زبان ندارد باز
ساید از خشم و کین برو دندان
وان که از مال خویش و نعمت خویش
نرساند نصیبة ایشان
به ضرورت ز بهر او شب و روز
ژاژ خاید بسی همین و همان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعری درباره رابطه و همبستگی بین دندان و زبان صحبت میکند. او اشاره میکند که این دو عضو در جسم انسان از لحاظ عملکردی به یکدیگر وابستهاند و از ازدواج این دو، نتیجهای موثر در کدخدایی دهان به وجود آمده است. شاعر به تفاوتهای موجود بین دندان و زبان و نیز به اهمیت هر یک از آنها در زندگی اشاره میکند. اگر کسی به دندانها توجهی نکند یا از نعمتهای خود به دیگران نرساند، ممکن است از مشکلاتی رنج ببرد. در نهایت، پیام اصلی این است که هر دو عضو باید مورد احترام قرار گیرند تا زندگی بهتری داشته باشیم.
هوش مصنوعی: کسی هست که با زبان و دندان همدردی کند؟ در اینجا حکمتی نهفته است که پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: ازدواج آنان میتواند به استحکام و اقتدار خانوادهای در جامعه کمک کند.
هوش مصنوعی: این همه لطافت و نرمی و در عین حال این همه قدرت و شدت، این همه گوشت و بدن و آن همه استخوان و ساختار قوی.
هوش مصنوعی: نان برای دندان، زبان ترتیب میدهد، زیرا این نان ساکن است و آن زبان در حرکت.
هوش مصنوعی: هر کجا که خوشبختی یا بدبختی باشد، همه با سر و دلشان درد و غم زمان را احساس میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از او چیزی داشته باشد، باید شکرگزار او باشد و همیشه دربارهاش خوب صحبت کند.
هوش مصنوعی: کسی که از زبان خود پاسداری نکند، در برابر خشم و کینه دیگران دندانش را خواهد شکست.
هوش مصنوعی: کسی که از دارایی و نعمت خود به دیگران ندهد، از برکات و فایدههای زندگی بهرهای نمیبرد.
هوش مصنوعی: به خاطر او، شب و روز باید زیاد حرفهای بیخود و بیمعنا گفتن ضروری است، و این ماجرا همیشه ادامه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاهی، که به روز رزم از رادی
زرین نهد او به تیر در پیکان
تا کشتهٔ او ازان کفن سازد
تا خستهٔ او ازان کند درمان
یارم به سفر شد ای مسلمانان
دل همره او و همره دل جان
ای رفته و برده جان و دل باز آی
از بهر خدای تا کی این هجران
با وصل رهی یکی زمان بنشین
[...]
بنگر به صبوح مجلس سلطان
خرم شده همچو باغ در نیسان
اقبال ندیم و بخت خدمتگر
توفیق رفیق و چرخ سعد افشان
سلطانِ معظمِ و ندیمانش
[...]
ایا در حکم تو کرده جهانبان
جهان چندان که هست آباد و ویران
وزیر شرق و غرب و صدر اسلام
پناه ملک و دین و پشت ایمان
تو را آن پیرهن پوشید دولت
[...]
ای بسا کس که دینش ویران است
ور چه کرده است خانه آبادان
شادمانم از آنکه هست مرا
دین آباد و خانه ویران
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.