|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع میهماننوازی و اهمیت نان در زندگی اشاره میکند. او میگوید که اگر در خانهات کسی جز میهمان نداشته باشی و نان تو برای دیگران پنهان باشد، چه فایدهای دارد. همچنین اشاره میکند که نان در خانهاش تنها چیزی است که او را از دیگران متمایز میکند و اگر کسی به بهشت اشاره کند، درست بودن اعتقاد او همچون نان بنیادی و حیات بخش است. در واقع، نان نماد زندگی و ارتباط میان انسانهاست.
هوش مصنوعی: ای فردی که در خانهات هیچکس جز مهمان راه ندارد و دیگران به ندرت به آنجا میآیند.
هوش مصنوعی: اگر سفره نان تو چیزی پنهان و عیبدار نیست، پس چرا باید از دیگران آن را مخفی کنی؟
هوش مصنوعی: در خانهات، جز نان تو چه کسی وجود دارد که تو به او دندان نشان ندادی؟ این جمله به نوعی به رابطه نزدیک و وابستگی انسان به نان و غذایی که به آن نیاز دارد اشاره دارد. در واقع، این بیت به اهمیت نان و نقش آن در زندگی انسان اشاره میکند و بیان میکند که در خانه هر کسی، نان اصلیترین و ضروریترین چیزی است که وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو از اهل بهشتی هستی و اعتقاد تو درست و واقعی است، مانند نانی است که ضروری و مورد نیاز زندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ضیغمی نسل پذیرفته ز دیو
آهویی نام نهاده یکران
آفتابی، که ز چابک قدمی
بر سر ذره نماید جولان
گر چه پیوسته همه از زر و سیم
گنجها پر کند این کوه کلان
طرف های کمرش برف و یخست
بخل از این بیش نباشد به جهان
طلع الشمس علی الندمان
فاشرب الراح علی الریحان
بدرگاه عماد دولت و دین
که هست ابن یمینش بنده از جان
دو سه فصل از مهمات ضروری
کنم معروض اگر داری سر آن
بدان امید کاندر وقت فرصت
[...]
راز عشقت ز دل آمد به زبان
مهر در ذره نهفتن نتوان
گفتی از چشم تو خون می آید
هرچه می آید ازو در گذران
دهنت دیدم و گفتم شکر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.