ای عزم تیز تار تو چون عمر درشتاب
چون کار روزگار عطای تو بیحساب
هم نوک خامة تو شده مبدع الصّور
هم دست منّت تو شده مالک الرّقاب
باد شمال کرده به لطف تو انتما
اوج سپهر کرده به قدر تو انتساب
از قهر و لطف تست که مشغول میشوند
لاله بکار آتش و نرگس بکارآب
با رای روشن تو چه سودآفتاب را
جز آنکه گرم گردد و آید در اضطراب
کلک سیه رخ تو میان بسته خادمیست
کابکار غیب ازو نبود هیچ در حجاب
تمییز در زمانه نماندست تا که عقل
گوید همی که لفظ تو و گوهر خوشاب
گردون که زیر سایۀجاهت چو ذرّه ییست
جز در هوای تو نزند تیغ آفتاب
خصم تو هست بر سر دریای اشک خویش
کم عمر و بی قرار و تهی مغز چون حباب
گر غنچه را ز عدل تو دلگرمیی بود
باد صبا درید نیارد برو نقاب
ای صدر روزگار تو دانی که این رهی
هرگز نیامدست به تصدیع آن حناب
دارم ز راه شغل و عمل مختصر دهی
از جور دور کاسة گردون شده خراب
در عهد دولت تو که بر سنگ می زند
لاله ز بیم معدلتت ساغر شراب
چندین شگفت نیست اگر این خراب را
آرد ظهور عدل تو در باب احتساب
کاریست خیر وگر به عنایت مدد دهی
از بندگان دعا وز ایزد بود ثواب
حاجت نیایدت به دعای رهی آزانک
پیوند جان تست دعاهای مستجاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش عزمی راسخ و قدرتی میپردازد که توانسته است در زندگی و زمانه خود تأثیراتی عمیق بر جای بگذارد. او بر این باور است که این عزم، مانند عمر، سریع و بیحساب است و توانسته است تأثیرات مثبتی را در خلق و خوی طبیعت به وجود آورد. با اشاره به زیباییها و تغییرات طبیعی، شاعر به قدرت و لطف این عزم اشاره میکند که طبیعت را تحت تأثیر قرار داده و تغییراتی در آن ایجاد کرده است.
شاعر همچنین به روابط بین محبت و قهر در زندگی بشری اشاره میکند و بر این باور است که عزم و اراده قوی میتواند شرایط را تغییر دهد. در نهایت، او به امید بودن در سایه این عزم و دقت در عدالت و خوبیهایی که در زندگی ایجاد میکند، به دعا و طلب کمک میپردازد. شاعر با این کلمات، قدرت و زیباییهای این عزم را ستایش میکند و تأکید میکند که دعای او همواره مستجاب است.
هوش مصنوعی: ای اراده و عزم تو تند و سریع است، مانند زندگی که با شتاب میگذرد. و مانند کارهای روزمره، نعمتها و بخششهای تو بیحد و حساب است.
هوش مصنوعی: قلم تو خالق تصاویری شده که من به آنها وابستهام و دست لطف تو باعث شده که من بر دیگران تسلط پیدا کنم.
هوش مصنوعی: باد شمال به خاطر رحمت و لطف تو به اوج آسمان اشاره کرده است، مانند اینکه همه چیز به خاطر تو به اوج و بلندی خود رسیده است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیان میکند که لاله و نرگس، دو گل زیبا، به خاطر تاثیرات و احساسات مختلفی که از طرف تو احساس میکنند، به شکلهای متفاوتی در میآیند؛ لاله به آتش و نرگس به آب. این نشاندهندهی رابطهای عمیق و تأثیرگذار بین طبیعیات و احساسات انسانی است.
هوش مصنوعی: با وجود فکر و اندیشهٔ روشنت، چه نفعی به خورشید میرسد جز اینکه گرم میشود و دچار تلاطم و بیقراری میگردد؟
هوش مصنوعی: چهرهی سیاه تو در میان، نگهبانی است که کارش را از غیب انجام میدهد و هیچ چیزی از او در پردهها پنهان نیست.
هوش مصنوعی: در دنیا دیگر هیچ تفاوتی وجود ندارد تا جایی که عقل بتواند بگوید که سخن تو و محتوای آن چه اندازه زیباست.
هوش مصنوعی: آسمان که همچون یک ذره در زیر سایهی عظمت توست، در هیچ شرایطی جز در دلخواهی تو، تابش خورشید را نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: دشمن تو بر کنار دریایی از اشکهای خود قرار دارد، او کوتاهمدت و بیقرار و مانند حبابی تو خالی است.
هوش مصنوعی: اگر غنچه از ستم تو امیدی نداشته باشد، باد صبا هم نمیتواند پردهاش را بردارد.
هوش مصنوعی: ای بهترین و برجستهترین فرد زمانه! آیا میدانی که این مسیر هرگز به آسانی به تصدیق آن عسل نخواهد رسید؟
هوش مصنوعی: من از طریق کار و تلاش به چیزی ناچیز رسیدهام و به خاطر ستمهایی که بر من میشود، دنیای بالا به هم ریخته و خراب شده است.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت تو، حتی گل لاله بر سنگ به خاطر حقایق عدالت تو میزند و در این حال، جام شراب را به دست میگیرد.
هوش مصنوعی: این توقع چندان عجیب نیست اگر در این ویرانه، عدالت تو در روز حساب آشکار شود.
هوش مصنوعی: اگر کاری نیکو انجام دهی و خداوند به تو کمک کند، از بندگانش دعا دریافت میکنی و پاداشی از جانب او خواهی داشت.
هوش مصنوعی: نیازی به دعا نداری، زیرا پیوند جان تو با دعاهایی است که به حقیقت اجابت میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.