نرگسا! چیستت که پنداری
دوش برخاستی ز بیماری
نیست پیدا ز ناتوانی تو
حالت خواب تو ز بیداری
در خمار شبانه یی زیرا
جام داری و باده نگساری
چشم برره نهاده چون نگری
گر نه در انتظار دلداری؟
از خیار آتش ارتواند جست
تو بعینه از آن نمو داری
ز مردین شمع در زرین لگنی
لیک در حالت نگو ساری
با صبا از سرکرشمه و ناز
خیزد از اشک ابر آزاری
خاک پایی و از دماغ تهی
برشکسته کلاه جبّاری
اشک خیزد زچشم و چشم تو باز
خیزد از اشک ابر آزاری
باد در سر گرفته یی، رسدت
که جوانیّ و خوب وزر داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از عشق و احساس شاعر میپردازد. شاعر به طرف مقابل خود، نرگس، میگوید که در حالی که به نظر میرسد از بیماری رنج میبرد و حالتی خوابآلود دارد، در حقیقت درگیر عشق و اشتیاق است. او به زیبایی نرگس اشاره میکند و توصیفاتی از حالت غم و شوق او ارائه میدهد. شاعر به طور نمادین به انگارههای طبیعت و زیباییهای آن نیز ارجاع میدهد و احساساتی از اشک، جوانی و سرزندگی را در کلام خود به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر به جذابیت و زیبایی نرگس تأکید میکند و او را به عنوان منبع شادمانی و دلداری معرفی میکند.
هوش مصنوعی: ای نرگس! چه چیزی در توست که گمان میکنی دیشب از بیماری بهبود یافتهای؟
هوش مصنوعی: حالت خواب تو نشاندهنده ناتوانیات است و از این رو خواب تو هیچ تفاوتی با بیداریات ندارد.
هوش مصنوعی: در یک شب پر از نشئگی و خمار، تو جامی در دست داری و نمیخواهی باده را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: چشم خود را به افق دوختهای، آیا در انتظار کسی هستی که دلت را آرام کند؟
هوش مصنوعی: از گیاه خیار آتش نمیگیرد، تو نیز دقیقاً از همان اصل رشد میکنی.
هوش مصنوعی: از مردان درون یک ظرف طلایی شمعی روشن است، اما در حالت او نگویید که ساری است.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به آرامی از چشمهای پر از ناز و لطافت میوزد و اشکهای ابر، که به خاطر عذاب غم و اندوه است، جاری میشود.
هوش مصنوعی: این عبارت به نوعی به وضعیتی اشاره دارد که فردی در شرایط نامناسب و ضعیفی قرار دارد. او از نظر مالی یا اجتماعی در پایینترین سطح است و احساس شکست و ناامیدی میکند. به نوعی میتوان گفت که این فرد از دست دادن بزرگی را تجربه کرده و به دنبال راهی برای بازگشت به وضعیت بهتر است، اما در حال حاضر به سختی میتواند از پس مشکلات برآید.
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک میریزد و چشمت نیز به خاطر این اشک، مانند ابری که در حال باریدن است، به طرز آزاردهندهای بالا میآید.
هوش مصنوعی: باد در سر میزند، یادآور این است که تو جوانی و زیباییات را هم داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خدایی که آفرین کرده ست
زیرکان را به خویشتن داری
که نیرزد به نزد همت من
ملک هر دو جهان به یک خواری
ای فلک نیک دانمت آری
کس ندیدست چون تو غداری
جامه ای بافیم همی هر روز
از بلا پود و از عنا تاری
گر دری یابیم زنی بندی
[...]
گفت خضرم ز راه غمخواری
کای فرو مانده در گرفتاری
تا کی از عشق تو کشم خواری؟
تا کی از هجر تو کنم زاری ؟
چند با من جفا کنی آخر ؟
شرم بادت ازین جفا گاری
زان دو زلف چو ابر پیوسته
[...]
با من اندر گرفتهای کاری
کان به عمری کند ستمکاری
راستی زشت میکنی با من
روی نیکو چنین کند آری
بعد از این هم بکش روا دارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.