زین بیش جور با دل خونین ما مکن
با ما جفا مکن، مکن ای بیوفا مکن
سهل است جور، ترک محبت ز ما مکن
خون می چکد ز قطع تعلق بیا مکن
از ترک مدعاست که گردد دعا قبول
دست دعا بلند پی مدعا مکن
رنگ حیا ز شوخی می بر رخت شکست
لبریز باده شیشهٔ ناموس را مکن
ناصح خدا به دل شکنی کی بود رضا؟
منعم ز می برای رضای خدا مکن
ساقی به قدر ظرف به پیمانه ریز می
دل را از این زیاده به خود مبتلا مکن
دامان ناز را به میان بیش از این مزن
پیراهن تحمل جویا قبا مکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوقهاش میخواهد که با دل شکستهاش تندروی نکند و به او ظلم نکند. او میگوید که ترک محبت آسان است و این رفتارها باعث میشود که دلش از درد سرازیر خون شود. شاعر اشاره میکند که دعا کردن باید با امید به رسیدن به خواستهها باشد و نباید زحماتش را بینتیجه بگذارد. او به معشوق میگوید که باید حیا را حفظ کند و از شوق و مستی فراتر نرود. در نهایت، او از معشوقهاش میخواهد که در عشق و دوستی حد و حدود را رعایت کند و از سنگدلی و بیاعتنایی پرهیز کند.
هوش مصنوعی: دیگر بر دل زخمی ما سختی نیاور، با ما بدرفتاری نکن، ای وفاداری که وفا نداری، باز هم بدی نکن.
هوش مصنوعی: به راحتی میتوان از ما بدی کرد، اما محبت را ترک نکن، زیرا قطع پیوند ما باعث میشود که درد دل به صورت خون جاری شود. پس لطفاً این کار را نکن.
هوش مصنوعی: اگر خواستهات را با صداقت و بدون بزرگنمایی بیان کنی، دعاهایت به اجابت میرسند. بنابراین دست نیاز به سوی خواستههایت دراز کن، اما از بیان ادعاهای نادرست پرهیز کن.
هوش مصنوعی: رنگ شرم و حیا از شوخی و بازیگوشیات بر چهرهات نمایان است، ولی این را بدان که بادهٔ خوشی و شادی را نباید با ناموس و غیرت خود قاطی کنی و این مرز را نباید بشکنی.
هوش مصنوعی: آیا میتوان به خاطر خدا دل کسی را شکست؟ مبادا به خاطر خدا از نوشیدن شراب منع شوی.
هوش مصنوعی: به مقدار ظرف، شراب بریز و دل را از این حد بیشتر به دردسر مبتلا نکن.
هوش مصنوعی: لطفاً دیگر دست زدن به دامن ناز را کنار بگذار و به دنبال چیزهایی نباش که تو را به دردسر میاندازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دوستان ز جود خود انعام عام کن
بر دشمنان ز کین خود اندام دام کن
بلبل رسید نغمه بلبل رها مکن
گلبن شکفت جز همه برگل ثنا مکن
از روی دوست دیده خود را تهی مدار
وز دست خویش دسته گل را جدا مکن
گر عهد کرده ای که نگیری قدح به دست
[...]
جانا بیار باده و بختم تمام کن
عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن
زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست
دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن
همچون مسیح مایده از آسمان بیار
[...]
جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن
چون جان دهیم در کف پایت خرام کن
داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی
تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن
دعوی خونبهای دل خویش می کنم
[...]
جز بند زلفش ای دل دیوانه جا مکن
بس نازک است جانب رویش رها مکن
از من دلا منال که دادی مرا به دست
کاین جور دیده کرد تو بر من جفا مکن
دیدش نخست دیده و رفتی تو بر اثر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.