چو گل ز فیض صبوحی پر است جام جمال
به یک پیاله می از صاف رنگ مالامال
ز بد مجوی بجز فتنه چون بیابد دست
زبان شورش زنبور نیست غیر از بال
چنین که سوز غمش در سر تماشاییست
تو گویی از لب هر بام سرزده تبخال
چو غنچه کیسهٔ لب بستگان تهی نبود
به فکر زر مخروش و برای مال منال
ز جنبش مژه چشمش به گفتگو آمد
چه نکته ها که ادا کرده با زبان خیال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت عشق و زیبایی اشاره دارد. شاعر با توصیف گل و رنگها، به نشاط و سرزندگی ناشی از عشق پرداخته است. همچنین، او به فتنهها و مشکلاتی که ممکن است در این مسیر پیش بیاید، اشاره میکند. تصویرسازی از سوز عشق و حالت محبتآمیز مژهها بیانگر عواطف عمیق و مخلوط احساسات شاعر در برابر زیبایی معشوق است. در کل، شعر نشاندهنده جذابیتها و چالشهای عاشقانه است.
هوش مصنوعی: چون گل به برکت صبح، پر از زیبایی است، پیمانهای از شراب با رنگی شفاف و سرشار از لطافت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: به جز فتنه و آشوب، از بدیها دوری کن؛ زیرا اگر زبان شورشی مانند زنبور به دست بیفتد، جز بال پرواز چیزی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: سوز دلش چنان است که اگر از هر بامی سرک بکشی، انگار تبخال از لبش سر زده است.
هوش مصنوعی: زمانی که غنچهها لبهای خود را میبندند، هیچ کدام از آنها خالی نیستند. بنابراین، در جستجوی طلا و ثروت نباش و برای مال و منال خود دغدغه نداشته باش.
هوش مصنوعی: حرکت مژههای چشم او چنان گفتگو و معنایی را به وجود میآورد که با زبان تخیل میتوان به نکات و رموز زیادی پی برد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.