هرگز از پیش نظر آن رخ رخشان نرود
که مرا خون دل از دیده به دامان نرود
آنکه از سینهٔ پرداغ من از مرهم رفت
هرگز از پنجهٔ گلچین به گلستان نرود
آنچه بر چاک دل امروز ز مژگان تو رفت
هرگز از پنجهٔ عاشق به گریان نرود
رفتن از خویش بود راهبر از مسلک عشق
نروی تا ز خود این راه به پایان نرود
قد رعناش چو در جلوه شود نام خدا
کو دلی کز پی آن سرو خرامان نرود
عشق و اندیشهٔ جمعیت خاطر هیهات
سر سودازدگان در پس سامان نرود
آنچه جویا به تن زار من از عشق رود
هرگز از آتش سوزان به نیستان نرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستست پریشان نرود
آن که در دامنش آویخته باشد خاری
هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود
سفر قبله درازست و مجاور با دوست
[...]
مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود
هر که راجان بود، از خدمت جانان نرود
آنکه در عشق رخت لاف هواداری زد
به جفا از درت، ای خسرو خوبان، نرود
از خیال من سودا زده اندر ره عمر
[...]
هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد
از دِماغِ مَنِ سرگشته خیالِ دَهَنَت
به جفایِ فلک و غُصهٔ دوران نرود
در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند
[...]
هر که رخسار تو بیند به گلستان نرود
هر که درد تو کشد از پی درمان نرود
آنکه در خانه دمی با تو به خلوت بنشست
به تماشای گل و لاله و ریحان نرود
خضر اگر لعل روان بخش تو را دریابد
[...]
زاهد بتکدهٔ عشق هراسان نرود
دامن دل بکشد، از پی ایمان نرود
شهر دل خاصهٔ سلطان محبت گردید
بعد از آن عاقل تدبیر به دیوان نرود
پرده دار تو اگر مژدهٔ دیدار دهد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.