گنجور

 
جویای تبریزی

ماه من از بام قصر امروز چون سر برکشید

آفتاب از صبحدم سر در ته چادر کشید

می رود بیرون ز آغوشش تن از جوش صفا

همچو ماه چارده تا خویش را در برکشید

پرنیان رنگ آن رخسار از بس نازک است

چشمم از تار نگه این صفحه را مسطر کشید

در ترازوی تمیز ما بود ناقص عیار

خاک کوی یار را هر کس که با گوهر کشید

ماه نو بی منت خورشید شد بدر تمام

تا به طاق ابروی مردانه ات ساغر کشید

از ضعیفی در نمی آید به هر اندیشه ای

هر مصور کی تواند صورت لاغر کشید

همچو خورشید برین تاج سر افلاک شد

هر که او جویا به استغنا سر از افسر کشید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابن یمین

صبح صادق بیرق نور از افق چون برکشید

خسرو سیارگان از باختر لشکر کشید

شاه ترک از باختر با تیغ زرین حمله کرد

رای هند از رأی او رایت سوی خاور کشید

شد روان کشتی برود نیل چون ملاح غیب

[...]

امیرعلیشیر نوایی

صبح چون رایت به فرق خسرو خاور کشید

باده خوش باشد ز جام خسروانی در کشید

کو کله کج نه به مستی هر که در وقت صبوح

لاله‌سان در جام یاقونی می احمر کشید

زیبدش در باغ رعنایی نمودن هرگه او

[...]

فضولی

هر که در بزم بلا جام توکل در کشید

از خمار محنت و غم درد سر کمتر کشید

نشئه ذوق ظفر در ساغر بزم بلاست

ای خوش آن مستی که می مردانه تن ساغر کشید

طالب نام نکو را نیست باکی از بلا

[...]

کلیم

نیست مو کز فرق ما برگشته‌بختان سر کشید

بر سر شوریدگان سودای او لشکر کشید

ای دل از گرمی خورشید قیامت باک نیست

آه سردی میتوان در عرصه محشر کشید

من که یک دستم به جیب و دست دیگر بر سر است

[...]

صائب تبریزی

تا خط مشکین لب لعل ترا در بر کشید

موج بیتابی الف بر سینه کوثر کشید

زنگ هستی از دل ما برد ذوق نیستی

عود ما آخر دم خوش در دل مجمر کشید

این که گرد ماه تابان می نماید هاله نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه