اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر دارد
زضبط اشک ترسم این جراحت آب بردارد
کسی را لاف حیرانی رسد در بزم دیدارش
که چون گوهر به آب خشک دایم دیده تر دارد
نیندیشد زمردن هر که در ذکر خدا باشد
چو بندد رخت هستی از زبان برگ سفر دارد
به رنگ بهله از سر پنجه اش کاری نمی آید
ز بی مغزی رعونت پیشه دستی بر کمر دارد
نگاه او چه خونریز است از بالای مژگانش
چو ماهی با خود این خنجر هزاران نیشتر دارد
زعجز نالهٔ بلبل دلم را درد می گیرد
کسی چون کام بردارد زمعشوقی که زر دارد
چه می بود اینکه چشمش ریخت در پیمانه ام جویا
عجب نبود گرم تا صبح محشر بی خبر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و زجرهایی که از عشق و جدایی تحمل میکند، اشاره دارد. او میگوید که اگر اشک هایش را کنترل کند، ممکن است آسیبی به دلش برسد. همچنین تمایزی میان زیبایی و خطر معشوق قائل میشود و اشاره میکند که عشق واقعی باعث میشود انسان همیشه در یاد خدا باشد. شاعر به قدرت و تاثیر نگاه معشوق و درد دل بلبل به سبب جدایی اشاره میکند و در آخر به احساساتش در مقابل بیخبری از حال معشوق میپردازد. کلام او پر از تشبیهات زیبا و عواطف لطیف است.
هوش مصنوعی: اگر از گریه کردن خودداری کنم، ممکن است چشمانم آسیب ببینند. میترسم که درد و زخم درونم به دلیل عدم ابراز احساسات از بین نرود و همچنان در قلبم باقی بماند.
هوش مصنوعی: کسی در مجالس دیدار او ادعای حیرانی و شگفتی میکند که مانند مروارید در آب، همیشه چشمانش به اشک تر است و غم و شوق او را فرا گرفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در یاد خداوند باشد، به مرگ فکر نمیکند. او وقتی که از دنیا میرود، مانند کسی است که بار و بندیل خود را بسته و آماده سفر است.
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که اگر فردی تظاهر به قدرت و توانایی کند اما در واقع بیمغز و نادان باشد، هیچ کاری از او برنمیآید. او تنها ظاهر خود را حفظ کرده و به خود میبالد در حالی که در حقیقت هیچ استعداد یا قدرتی ندارد.
هوش مصنوعی: نگاه او مانند تیغ تند و بیرحم است و از بین مژگانش به شدت میزند. او مانند ماهی که در اعماق آب پنهان است، ابزارهای آسیبزایی را به همراه دارد که میتواند به بسیاری صدمه بزند.
هوش مصنوعی: دلم از نالهٔ بلبل ناراحت میشود، چرا که کسی میتواند خوشحال باشد که از محبوبی برخوردار است که ثروت دارد.
هوش مصنوعی: چه چیز میتواند باشد که چشمان او در جام من افتاد و من را جستجو کرد؟ عجیب نیست که تا صبح قیامت بیخبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا باد سحرگاهی، که بر گلشن گذر دارد
که هر فصلی و هر وقتی یکی حال دگر دارد
گهی بر عارض هامون ز برگ لاله گل پوشد
گهی بر ساحت صحرا ز نقش گل صور دارد
دم عیسیست، پنداری، که مرده زنده گرداند
[...]
مَلِک سنجر جهانداری به میراث از پدر دارد
پدر شادست در فردوس تا چون او پسر دارد
ز فرّ و رسم و آیینش بیاراید همیگیتی
که فَرّ عمّ و رسم جدّ و آیین پدر دارد
بدو نازد همی دولت که با دولت خرد دارد
[...]
مسلمانان سرای عمر، در گیتی دو در دارد
که خاص و عام و نیک و بد بدین هر دو گذر دارد
دو در دارد: حیات و مرگ کاندر اوّل و آخر
یکی قفل از قضا دارد، یکی بند از قَدَر دارد
چو هنگام بقا باشد، قضا این قفل بگشاید
[...]
مرا گویند مولانا ترازوییست کز عدلش
نه میل این یکی دارد نه قصد آن دگر دارد
درین شک نیست کو همچون ترازوییست زین معنی
که میلش سوی آن باشد که او زر بیشتر دارد
هوا ز انسان خنک شد کز جنان حورا همی گوید
خنک آنکو درین سرما مقام اندر سقر دارد
ز مرغی کو خورد آتش حسدها میبرد مرغی
که طوبی آشیانست وز کوثر آبخور دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.