عنوان:تیره باطنها پهلوی دل افسرده است
متن:دل که بی سوز غمی باشد چراغ مرده است
بسکه از پهلوی دل هر ذره ام افسرده است
مردمک در دیده ام یک قطره خون مرده است
گردش افلاک از بس بی نظام افتاده است
آسمانها گوییا اوراق بر هم خورده است
کی به وحشتگاه عنقا می شود الفت گزین
هر کرا سودای او از خویش بیرون برده است
پیش آن کس کز غمت با تنگی دل خو گرفت
وسعت آباد جهان یک خاطر آزرده است
هیچکس جویا به عالم طرفی از وصلش نیست
دست در دامان عشقش هر که زد پا خورده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در ابیات مذکور، شاعر از دل شکستگی و شوق عشق سخن میگوید. دل او به شدت افسرده است و احساس میکند که غم و اندوهش مانند چراغی بیسوز و نور است. او از زخمهای روحیاش میگوید که به عمق وجودش نفوذ کردهاند و هیچکس در جستجوی وصالی نیست. همچنین به بینظمی کیهان و آشفتگی آسمان اشاره میکند که نمادی از حال خراب اوست. شاعر در پایان به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی و خالص ممکن است افراد را به کجاها بکشاند و در کنار آن، او از تنگی دل و عدم امکان فرار از غم عشق احساس یاس و ناامیدی میکند.
هوش مصنوعی: دل انسان، اگر احساس غم و درد نداشته باشد، مانند چراغی است که خاموش و بیفایده است. در واقع، وجود غم و سوز در دل نشاندهندهی زنده بودن احساسات و عمق وجود اوست.
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و ناراحتی، هر یک از اجزای وجودم احساس دلتنگی میکند، به طوری که در چشمانم فقط یک قطره خون به جای اشک باقی مانده است.
هوش مصنوعی: چرخش آسمانها به قدری بینظم و بیقانون شده است که به نظر میرسد اوراق پراکنده و به هم ریختهای در فضا وجود دارد.
هوش مصنوعی: کی کسی به جایی که پر از ترس و ناامنی است عشق و دوستی میورزد، در حالی که هر کس که آرزوی او را از دل خارج کرده باشد، دیگر به او نمیرسد.
هوش مصنوعی: در برابر کسی که به خاطر غم تو دلش گرفته و رنجیده است، هیچ چیزی در دنیا نمیتواند باعث خوشحالیاش باشد، حتی اگر محیط اطرافش آباد و آرام باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس دربارهٔ ارتباط با او در این دنیا صحبت نمیکند. هر کسی که به عشق او نزدیک شده، دچار مشکلات و سختیها شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که عاشق نیست خون در پیکرش افسرده ست
گفتگو با زاهدان تلقین خون مرده است
پشت سر بسیار خواهد دید عمر خضر را
از دم تیغ شهادت هر که آبی خورده است
در غم عاشق بود هر چند بی پرواست حسن
[...]
کوکب بخت سیه روزان مدام افسرده است
خال بر رخسارهٔ سبزان چراغ مرده است
بسکه می پیچد به خود از تیره روزیهای من
شام هجران سایهٔ آن زلف برهم خورده است
سرود نوخیز تو تا بیرون خرامید از چمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.