جان اسیر تست تا تیغت به خونم مایل است
می کشم ناز تو تا تیرت ترازو در دل است
چون توان آسوده زیر چرخ کین ویرانه را
هر طرف دیدیم دیوارش به این سو مایل است
گر ز دنیا نگذرد سالک به مقصد کی رسد؟
چون شرر تا چشم پوشید از جهان در منزل است
حسن کردار تو را اشک ندامت آبروست
گرنه این باران بود تخم عمل بی حاصل است
گریه کی از رفتن جان می کنند آزادگان
در فشانیهای چشمم مزد دست قاتل است
پیش رخسارت صفای مه نباشد در حساب
آفتاب از دفتر حسن تو فرد باطل است
شد دلم جویا حدی خوان از فغان عندلیب
غنچه را لیلای بوی او مگر در محمل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها درباره عشق و احساسات عمیق انسانی صحبت میکنند. شاعر به تصویر کشیدن درد و رنج ناشی از عشق میپردازد و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند فرد را تحت تأثیر قرار دهد. او به تناقضهای عشق، ندامت از رفتارهای گذشته و آرزوی رسیدن به مقصدی در زندگی اشاره میکند. همچنین به زیباییهای محبوب و تاثیری که بر دل و جان عاشق میگذارد، میپردازد. در نهایت، شاعر به گریه و اندوه ناشی از جدایی اشاره میکند و اهمیت ارزشها و کردار خوب را در زندگی را مورد تأکید قرار میدهد.
هوش مصنوعی: عشق من به تو باعث شده که جانم در دستان تو باشد، و من با اشتیاق تمام زیباییها و ناز تو را تحمل میکنم، حتی اگر تیر عشق تو به دلم نشسته باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که بتوانیم بدون نگرانی و با آرامش در زیر آسمانی پر از کینه زندگی کنیم، این ویرانه را از هر طرف که نگاه کنیم، دیوارهایش به سمت این سو متمایل هستند.
هوش مصنوعی: اگر سالک از دنیا عبور نکند، چگونه به هدفش خواهد رسید؟ مانند جرقهای که زمانی که از دنیا چشم میپوشد، در منزل خود قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: رفتار نیکو و خلق خوب تو باعث شده که تنها اشکهای پشیمانی آبرویت را حفظ کند؛ در غیر این صورت، این باران فقط نماد بیفایده بودن تلاشها و کارهایی است که به نتیجه نمیرسند.
هوش مصنوعی: آزادگان وقتی که از دنیا میروند، گریه نمیکنند. اشکهای من نشانهای از پاداش عمل قاتل من است.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو آنقدر درخشان و دلرباست که نور ماه در برابر آن هیچ است و زیبایی تو باعث میشود تا حتی نور خورشید هم در مقایسه با تو فاقد ارزش و اعتبار باشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر نالههای بلبل عاشقانه، به دنبال کشف حسی عمیق و زیبایی است؛ آیا بوی محبوبی در فضای شب وجود دارد که به نوعی در تماشاگاه عشق نمایان شود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
[...]
تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.