سر کویی بود عشرتگه ما یا گلستانی
بهشت ماست در هر جا که باشد روی خندانی
تو چون مست خرام آیی به گلشن، عندلیبان را
ز هر پر چون دم طاووس روید چشم حیرانی
مرا سروی ربود از خود که در عشقش اسیران را
ز پیراهن چو قمری نیست بر جا جز گریبانی
شب مهتاب با هر گل زمین لطف چمن باشد
از این یک برگ نسرین می شود عالم گلستانی
چه باک از کشتن من دست و تیغی گر کنی رنگین
ز بس آزاده ام، گردم نگیرد طرف دامانی
گرفتاریست جویا باعث جمعیت خاطر
دلم جمع است در بند سر زلف پریشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و لذتهای عشق و طبیعت صحبت میکند. او به محلی پر از شادی و گلها اشاره دارد که بهشت اوست، هر جا که محبوبش با روی خندان حضور داشته باشد. هنگامی که معشوق او مانند یک مست به سوی گلها میآید، حیرت و شگفتی در دلها به وجود میآورد. شاعر از احساس اسارت در عشق به یک سرو (درخت بلند) سخن میگوید و میگوید که در زیبایی طبیعت و شب مهتاب، حتی یک برگ نسرین هم میتواند جهانی از گلستان بسازد. او با فلسفهای آزادیخواهانه، از کشتن و آسیب رساندن به خود نمیترسد، زیرا آزاده و بیقید است. در نهایت، او نیاز به محبت و توجه را احساس میکند و دلش در پیچیدگیهای عشق و زلف معشوق گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که روی خندان و شادی وجود داشته باشد، آنجا میتواند مکانی خوش و دلپذیر برای ما باشد، چه سر کوی ما باشد و چه باغی در بهشت.
هوش مصنوعی: وقتی تو مانند یک فرد مست و سرخوش به باغ گل میروی، پرندگان خوشصدا به هر طرف پرواز میکنند و مانند دم طاووس به جلوهگری میپردازند و همه از زیبایی تو حیرتزده میشوند.
هوش مصنوعی: عشقی مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده که همچون قمری راهی جز گریز ندارم و در هر حالتی از خودم بیخبرم. غم و دلتنگی به قدری در وجودم نفوذ کرده که هیچ چیز از من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: در شب مهتاب، هر گل در زمین به زیبایی چمن است، و در نتیجه با یک برگ نسرین، میتوان جهانی از گلها و زیباییها را ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: نگران نباش از اینکه من را با دست و شمشیرت بکشی، زیرا من آنقدر آزاد هستم که هیچ چیز نمیتواند مرا در دام خود بگیرد.
هوش مصنوعی: در زندگی، دغدغهای وجود دارد که باعث میشود دل من آرام بگیرد، و آن هم در فکر پیچیدگیهای موهای پریشان کسی است که او را دوست دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.