کی به گوش او کند جا ناله های زار ما
سرمهٔ آواز شد خون دل افگار ما
غنچه سان از شکوه گر لبریز خون دل شویم
گل کند رنگ خموشی از لب اظهار ما
می رویم افتان و خیزان در ره دردت چو گره
می توان بر حال ما بی پرداز رفتار ما
گفتگوی ما اسیران جز صغیر درد نیست
می تراود ناله چون نی از لب گفتار ما
از خیالش کلبه ام جویا تجلی زار شد
حیرت دیدار دارد صورت دیوار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و اندوه خود میپردازد و از نالهها و غمهای درونیاش سخن میگوید. او به تصویر میکشد که چگونه احساسات عمیق و تلخ او، مانند سرمهای بر چشمانش نشسته و صدای نالهاش به مانند نیای میتراود. همچنین او به وضعیت نامناسبی که در آن به سر میبرد، اشاره میکند و به جستجوی زیبایی و تجلی در زندگی اشاره دارد که در میان درد و رنج او شکل میگیرد. در نهایت، این شعر تصویری از دلتنگی، غم و تلاش برای بیان احساسات را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: کیست که نالههای دردناک ما را بشنود؟ صدای زاری ما به مانند سرمهای شده است که از دل پاره پاره ما میریزد.
هوش مصنوعی: اگر مانند غنچهای از زیبایی و شکوه پر از غم دل شویم، آنگاه گل خاموشی، رنگی از احساسات ما خواهد گرفت و از لبهایمان نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: ما در حالی که ناپایدار و با تردید در مسیر عشق تو قدم میزنیم، به شدت تحت تأثیر احساسات و مشکلات خود هستیم. تنها تو میتوانی به حالات ما پی ببری و با رفتار خود به ما شکلی دهی.
هوش مصنوعی: گفتوگوهای ما مانند اسیرانی است که جز درد و رنج چیزی ندارند. نالههایمان مانند صدای نی از کلاممان جاری میشود.
هوش مصنوعی: از تصور او، خانهام به جستجوی زیبایی دچار پریشانی شده و حیرت از دیدار او، تصویر دیوار ما را تغییر داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پردهی دیگر مزن جز پردهی دلدار ما
آن هزاران یوسف شیرینِ شیرینکار ما
یوسفان را مست کرد و پردههاشان بردرید
غمزهی خونیِ مست آن شهِ خمارِ ما
جان ما همچون سگانِ کوی او خونخوار شد
[...]
کار ما جز فکر مردن نیست دور از یار ما
وه که یار ما ندارد هیچ فکر کار ما
روی در دیوار غم شبها به سر بردن چه سود
گرنه آن مه بر زند یک شب سر از دیوار ما
چند خود را پیش ما قیمت نهی ای پارسا
[...]
ای شکرخا کرده شُکرت طوطی گفتار ما
شکر توست الحمدلله همچو طوطی کار ما
قلبِ رویاندوده را گر امتحان ز آتش کنی
جز سیهرویی نباشد حاصل کردار ما
پیش بت سر بر زمین دست دعا بر آسمان
[...]
می نماید هر زمان حسن دگر دلدار ما
تا نباشد جز طلبکاری بعالم کار ما
در حقیقت شد بهشت عاشقان دیدار دوست
جز وصال و فرقت او نیست نور و نارما
حسن او پیداست ما محجوب هستی خودیم
[...]
شد بدیدار تو روشن دیده خونبار ما
یافت از وصل تو مرهم سینه افکار ما
بی تردد دولت وصل تو ما را شد نصیب
به که غیر از شکر این نعمت نباشد کار ما
همدم ما بود غم درد سر از ما کرد کم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.