نه بشر خوانمت ای دوست نه حور و نه پری
این همه بر تو حجاب است تو چیز دگری
نور پاکی و فسانه ست حدیث گل و آب
لطف محضی و بهانه ست لباس بشری
جلوه حسن تو از شکل مبراست ولی
می توانی که به هر شکل کنی جلوه گری
هیچ صورت نتواند که کند بند تو را
در صور ظاهری اما نه اسیر صوری
جان همی دانمت آن دم که نهان می آیی
عمر می خوانمت آنجا که روان می گذری
حد اندیشه نباشد صفت خوبی تو
هرچه اندیشه کند خاطر ازان خوبتری
در مرایای صور ناظر منظور تویی
وحدت ذات تو از وهم دویی هست بری
می کنی جلوه نخست از رخ خوبان جهان
آنگه از دیده عشاق درآن می نگری
گر نه از دیده عشاق تو باشی ناظر
کیست جامی که کند دعوی صاحبنظری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف رابطه انسان و حقیقت الهی میپردازد. شاعر در آن بیان میکند که انسان نه تنها یک موجود مادی است، بلکه شامل ابعاد معنوی و پاکی است که فراتر از ظاهر و شکلهای ظاهری قرار دارد. جمال واقعی و زیبایی خدا از قالبهای مادی آزاد است و نمیتوان آن را به صورت خاصی محدود کرد. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که حقیقت وجود خداوند و زیباییاش فراتر از فکر و اندیشه انسان است و در دل عشق و شوق به او، جلوهگری میکند. در نهایت، میگوید که تنها عشق واقعی به خداست که میتواند به درک عمیقتری از او بینجامد و این عشق است که ناظر واقعی بر زیباییهای این جهان است.
هوش مصنوعی: ای دوست، نه من تو را انسان میدانم، نه همچون حوری و نه پری. همه اینها پردههایی هستند که بر روی تو کشیده شده و درواقع تو چیزی فراتر از اینها هستی.
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و لطافت دنیای طبیعی اشاره دارد. گل و آب نمادهای پاکی و لطافت هستند که وجودشان به زندگی زیبایی میبخشد. در این متن، زندگی انسانی و لباس بشری به عنوان پوششی برای این لطافت و زیبایی معرفی شدهاند. در حقیقت، این عبارت به ارتباط عمیق میان زیباییهای طبیعی و زندگی انسانها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی تو از هر گونه ظاهری آزاد است، اما میتوانی به هر طریقی خود را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: هیچ شکل و ظاهری نمیتواند تو را در دنیای ظاهری اسیر کند، اما روح تو از قید این ظواهر آزاد است.
هوش مصنوعی: من میدانم که وقتی وارد میشوی، جانم را زنده میکنی و در لحظاتی که به آرامی عبور میکنی، عمرم را به یاد میآورم.
هوش مصنوعی: حد و مرزی برای وصف خوبیهای تو وجود ندارد. هرچه فکر و اندیشه کند، دل به آن از تو بهتر میرسد.
هوش مصنوعی: در آینههای افکار، آنچه مشاهده میشود، تویی؛ و وجود یکتای تو فراتر از تصورات دوتایی و دوگانگیهای ذهنی است.
هوش مصنوعی: تو زیبایی خود را ابتدا به نمایش میگذاری، سپس با نگاه به چشمهای عاشقان، به تماشای زیباییات مینشینی.
هوش مصنوعی: اگر تو به عنوان عشق در دل عاشقان نباشی، پس چه کسی میتواند بر این جام که ادعای حکمت و بصیرت دارد، نظارت کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.