گر همچو عود جا دهدم یار در کنار
از دست او کنم بر او ناله های زار
گویم بدو که ای به سرانگشت مرحمت
بگرفته نبض مضطربم را طبیب وار
در اضطراب نبض مرا اختیار نیست
عشق تو برده است ز دست من اختیار
از گوشمال هجر تو چون ناله برکشم
گوشی به ناله های من هجر دیده دار
عاشق که نالد از غم هجران بدان خوش است
کآواز ناله را برساند به گوش یار
بلبل شود دراز زبان در نوای شوق
چون گوش خویش پهن کند گل ز شاخسار
گویند بهر چیست چنین بی قراریت
چون در کنار یار بود هر دمت قرار
گویم که تا غبار دویی در میانه هست
باشد نهفته چهره وحدت درآن غبار
جامی به آب دیده نشان آن غبار را
تا بی غبار یار شود برتو آشکار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و اضطرابی که به خاطر دوری از یار دارد سخن میگوید. او احساس میکند که اگر یارش در کنارش بود، آرامش مییافت و نالههایش به سبب جدایی سر میزند. شاعر به یارش میگوید که عشقش اختیار او را از بین برده است و هیچ کنترلی بر احساساتش ندارد. او همچنین به گوش دادن یارش به نالههای عاشقانهاش اشاره میکند و بیان میکند که این نالهها خود نشانهای از عشق او هستند. در ادامه، شاعر موضوع دوگانگی و جدایی را مطرح میکند و میگوید که تا زمانی که این جدایی وجود دارد، چهره واقعی عشق و وحدت پنهان است. او به این امید است که با از بین رفتن این جدایی، زیبایی و وحدت عشقش به یار روشن شود.
هوش مصنوعی: اگر یارم را در کنار خود مانند عود جای دهم، از جدایی او با دلدرد و نالههای زاری فریاد خواهم زد.
هوش مصنوعی: به او میگویم که ای کسی که با مهارت و لطف خویش، نبض ناپایدارم را به دست گرفتهای، مانند یک پزشک.
هوش مصنوعی: در حالتی از نگرانی و دلواپسی هستم که نمیتوانم نبض خود را کنترل کنم. عشق تو تمام اختیار من را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که از دوری تو به شدت آتش ناله میزنم، امیدوارم کسی به صدای ضجههایم که از غم جدایی است، گوش فرا دهد.
هوش مصنوعی: عاشق وقتی از درد دوری معشوقش شکایت میکند، این شکایت برایش خوشایند است، چون صدای نالهاش را به گوش محبوبش میرساند.
هوش مصنوعی: بلبل با شادی و شور، آواز دلنشینی سر میدهد و وقتی که درخت گل را میبیند، احساسش را به زبان میآورد.
هوش مصنوعی: میگویند دلیل بیقراری تو چیست، وقتی که در کنار محبوبی، در هر لحظه آرامش داری.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غبار فاصله میان ما وجود دارد، چهره واقعیِ یگانگی در آن غبار پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: با اشکهای خود لکهای از غبار را به نمایش گذاشتم تا یارم بدون هیچ غباری برای تو مشخص شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.