شهید داغ تو فردا ز گل چو لاله برآید
ز شوق باده لعلت به کف پیاله برآید
چو ذکر لذت تیغت رسد به خاک شهیدان
فغان ز جان شهید هزار ساله برآید
قلم به وصف بتان گر دوصد رساله نویسد
نخست نام تو از صدر هر رساله برآید
رساند نامه تو پیک لیک کار گدایان
کجا ز خوان نوالت به یک نواله برآید
چو کام دل ز تو خواهم حواله با لب خود کن
که کام عاشق بیدل ازین حواله برآید
چو بید بر سر تو لرزم ای نهال جوانی
چو ز آه سرد سرشکم به شکل ژاله برآید
ز داغ هجر تو نالان چو جامی اشک فشاند
ز خاک لاله بروید ز لاله ناله برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فقدان است و احساسات عمیق شاعر را نسبت به یک معشوق داغ دیده به تصویر میکشد. شاعر به زبانی شاعرانه بیان میکند که از عشق این معشوق، گلهایی همچون لاله برمیآید و با یادآوری لذتهای عشق، اشکها و اندوهها نیز در دل او جاری میشوند. همچنین، شاعر تاکید دارد که اگرچه قلم میتواند ویژگیهای معشوق را توصیف کند، اما نام او همیشه در صدر هر نوشتهای خواهد بود. وجود معشوق برای شاعر به اندازهای ارزشمند است که تنها با یک قبضه یا لحظهای از او، تمام آرزوهایش تحقق مییابد. در نهایت، شاعر از درد ناشی از جدایی و هجران میگوید و بیان میکند که اشکهایش همچون باران بر دل لالهها میبارند و صدای نالهها از دل عاشق برمیآید.
هوش مصنوعی: فردا، کسی که برای تو جانش را فدای کرده، همچون لالهای از خاک بلند میشود. از شادی و عشق به شرابی که رنگ آن همانند لعل است، جامی به دست خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: هنگامی که یاد لذت بخشی شمشیر تو به زمین شهیدان میرسد، نالهای از جان شهیدانی که هزاران سال در انتظارند، به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر قلم بخواهد درباره زیباییهای معشوقان کتابها و رسالههای زیادی بنویسد، اما در آغاز هر کدام، نام تو بالاترین جایگاه را خواهد داشت.
هوش مصنوعی: پیک نامهات را به من رساند، اما آیا این انصاف است که کار گدایان به این سادگی حل شود؟ آنها چگونه میتوانند با یک لقمه نان از سفرهی تو بهرهمند شوند؟
هوش مصنوعی: وقتی که خواستهام را از تو میطلبم، با لبانت به من پاسخ بده؛ زیرا تحقق آرزوهای عاشق بیقرار فقط از همین پاسخ به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ای درخت جوان! همچون بید در برابر تو میلرزم. از غم و اندوه، اشکهای سرد من چون قطرات باران به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: از درد جدایی تو مانند جامی نالان و گریانم. از زمین، لالهای میروید و از آن لاله هم نالهای بلند میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو آفتاب مِی از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارِضِ ساقی هزار لاله برآید
نسیم در سرِ گُل بشکند کُلالهٔ سنبل
چو از میانِ چمن بویِ آن کُلاله برآید
حکایتِ شبِ هجران نه آن حکایتِ حالیست
[...]
بیار باده که جانم دمی ز ناله بر آید
هزار زمزمه از دل به یک پیاله بر آید
بشوی نامهٔ دانش، بجو رسالهٔ مستی
بود که فال مراد تو زین رساله بر آید
بنوش جامی و آسوده شو ز وسوسهٔ غم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.