گنجور

 
جامی

هر مست که می به دست گیرد

زان نرگس می پرست گیرد

آن را که فکند ساقت از پای

جز ساعد تو که دست گیرد

با قدر بلند سدره خود را

پهلوی قد تو پست گیرد

گر عشق تو بر فلک نهد بار

پشت وی ازان شکست گیرد

از زلف تو بخت کار ما را

تعلیم گشاد و بست گیرد

هر چند که سیست لام زلفت

صد ماهی دل به شست گیرد

جامی که و جام می که خود را

از لعل لب تو مست گیرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظامی

سیمای سمن شکست گیرد

گل نامهٔ غم به دست گیرد

حافظ

یارم چو قدحْ به دست گیرد

بازارِ بُتانْ شکست گیرد

هر کس که بدیدْ چشم او گفت

کو محتسبی که مست گیرد؟

در بحرْ فِتاده‌ام چو ماهی

[...]

عرفی

چون سنگ وفا به دست گیرد

بس شیشهٔ دل شکست گیرد

بد مست شدم ، مگو که واعظ

آهنگ ترانه پست گیرد

از محتسب آمد این که در خلد

[...]

فیض کاشانی

مهدی چو به عدل دست گیرد

بازار ستم شکست گیرد

چون رایت حق بلند گردد

باطل همه راه پست گیرد

علم و تقوی چون کمال یابد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشتاق اصفهانی

چون ساغر می بدست گیرد

دل از کف هر که هست گیرد

در میکده دست میفروشست

دستی که هزار دست گیرد

رسمیست کهن که شحنه عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه