کؤوس الراح دارت خذ ید الساقی و قبلها
که باشد در کف او قوت جانها قوت دلها
ز صد سالک سوی مقصد یکی ره برد و باقی را
شد اندر راه دامنگیر آب و خاک منزلها
به جان اندر خطر در بحر غواصان پی گوهر
نشسته از خطر ایمن صدفچینان ساحلها
چه گویم وصف آن شاهد که تا باشد جهان باشد
حدیثش نقل مجلسها جمالش شمع محفلها
شتر رقاص گردد بر مغیلان چون شود حادی
به وصف کعبه وصلش جرش جنبان محملها
بریز ای دیده بر خاک مذلت گریه حسرت
که گلهای کرامت بردمد روزی ازین گلها
رخ خدمت متاب از صحبت پیر مغان جامی
که آنجا میشود دفع بلاها حل مشکلها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای وصال و عشق میپردازد. شاعر به زیبایی میگوید که دست ساقی (شرابزن) را بگیر و بنوش از قدرت جان و دل. او اشاره میکند که در مسیر رسیدن به هدف، عدهای به مشکل برخورد کرده و مانع شدهاند. در عین حال، خطرات دریا و عمقهای آن نیز وجود دارد، اما زیبایی و جاذبههای عشق همواره مشهود است. در ادامه، شاعر به توصیف جمال معشوق و تأثیر آن بر محفلها میپردازد و به حالات شتر رقاص و حرکت کعبه وصال اشاره میکند. در نهایت، از بینش و هدایت پیر مغان (شخصیتی دارای علم و عرفان) حرف میزند و از خواندن میگوید که با آن میتوان بر مشکلات غلبه کرد. شاعر بر این باور است که آنچه در نهایت موجب رستگاری است، عشق و ارتباط با معشوق است.
هوش مصنوعی: جام شراب میچرخد، بیا دست ساقی را بگیر و قبل از آن که جام در دست اوست، بدان که آنچه در دست اوست، قوت جانها و قوت دلهاست.
هوش مصنوعی: از میان صدها مسافر، تنها یکی به مقصد میرسد و بقیه در راه به دام موانع و مشکلاتی همچون آب و خاک گرفتار میشوند.
هوش مصنوعی: هر که به جانش در خطر است و در دل دریا به جستجوی گوهر میپردازد، از خطر دور است و ایمن، مانند صدفچینانی که در ساحل نشستهاند و از خطرات دریا بیخبرند.
هوش مصنوعی: چه بگویم درباره آن معشوق که تا وقتی جهان پابرجاست، یاد و نامش در محافل نقل میشود و زیباییاش همچون شعلهای در مجالس درخشان است.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به عشق و شوق واقعی برسد، تمام موجودات حتی شترها نیز به شادی و رقص درمیآیند و احساسات عمیق به وجود میآورند. در این حالت، فضایی روحانی و زیبا ایجاد میشود که همچون کعبه، مرکز محبت و اتصال است و همگان را به حرکت و دینامیسم وا میدارد.
هوش مصنوعی: ای چشم، بر زمین ذلت گریه کن و حسرت بزن، زیرا روزی گلهای کرامت از این خاکها روی خواهند داد.
هوش مصنوعی: چهرهات را از مجالست با پیر مغان دور نکن، زیرا آنجا جامی هست که میتواند بلاها را دفع کرده و مشکلات را حل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.