خیل بتان برون ز شمار است و شه یکی
آری بود ستاره هزاران و مه یکی
کردند عرض حسن سپاه بتان ولی
چون شهسوار من نبود زان سپه یکی
از ما چه اعتبار که صد تاج خسروی
باشد بر آستان تو با خاک ره یکی
خوش خواب مستی تو که من با فراغ دل
بوسم گه آن دو لعل می آلود و گه یکی
عشقت گرفت کشور دل عقل گو برو
کان ملک را بسنده بود پادشه یکی
خوی تو گرچه نیست بجز بی گنه کشی
از عاشقان که دیده چو من بی گنه یکی
جامی مرو ز میکده با خانقه که هست
در کوی عشق میکده و خانقه یکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.