از سبزه بر گل خط می فزایی
دل می فریبی جان می ربایی
هر دم چه آیی از دیده در دل
خود را به مردم تا کی نمایی
شد عمرم آخر در جست و جویت
ای عمر رفته آخر کجایی
دور از تو جانم از تن جدا شد
افغان ز دوری آه از جدایی
صد شعله از دل بر زد زبانه
تا با غم تو کرد آشنایی
شد بر من آن سر روشن که باشد
در آشنایی صد روشنایی
جامی مکن بس که از مهر خوبان
چون با دل خود بس می نیایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و جدایی است. شاعر در تلاش است به محبوب خود نزدیک شود، اما از فراق او رنج میبرد. او بیان میکند که عمرش در جستجوی محبوب سپری شده و از دوری او به شدت دلتنگ و دچار عذاب است. دلش پر از شعلۀ عشق است و با غم محبوب آشنا شده است. شاعر از این که دائماً در پی محبوبش است و نمیتواند او را فراموش کند، نگران است و از او میخواهد که از محبت خود کم نکند، زیرا او نمیتواند دوریاش را تحمل کند.
هوش مصنوعی: از روی سبزه، بر گل خطی میکشی که دل را میفریبد و جان را میرباید.
هوش مصنوعی: هر لحظه که به چشم میآیی، در دل خود به دیگران چه مدت میخواهی نشان دهی؟
هوش مصنوعی: عمرم به پایان رسید و من همیشه به دنبالت هستم. ای عمر که از من رفتهای، حالا کجایی؟
هوش مصنوعی: بدون تو جانم از تنم جدا شد و از دوری تو نالهای از دل برمیآید.
هوش مصنوعی: از دل من صد شعله شعله ور شد تا غم و اندوه تو را بهتر بشناسم.
هوش مصنوعی: به من آن آگاهی و شناختی رسید که در ارتباط با دیگران، صدها روشنی و روشنایی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: زیاد به خاطر عشق خوبان ناراحت نباش، زیرا دل تو به این عشق عادت کرده و به آرامش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟
کی روی خوبت با ما نمایی؟
بیتو چنانم کز جان به جانم
هر سو دوانم، آخر کجایی؟
بیمار خود را میپرس گه گه
[...]
حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی
بر وعده تو بر نجده تو
که م دوش گفتی هی تو کجایی
کردم کرانه ز اهل زمانه
[...]
افتاده بازم در سر هوائی
دل باز دارد میلی به جایی
او شهریاری من خاکساری
او پادشاهی من بینوائی
بالا بلندی گیسو کمندی
[...]
افتاده بازم در سر هوائی
دل باز دارد میلی بجائی
دل بازکردست فکر قبائی
باصوف دارد روی صفائی
ارمک امیری صوفک نقیری
[...]
بنواخت نی را، لبهای نایی
ما بی نواییم، آه از جدایی
در کعبهٔ دل، مانده ست داغم
چون فلس ماهی، از ناروایی
در شام هجرت، چون شمع کشته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.