زهی از خط سبزت تازه رسم فتنه انگیزی
ز تیغ غمزه ات نو دمبدم آیین خونریزی
وزید از کوی تو بادی مشام جان معطر شد
ز زلفت می فشانی گرد یا خود مشک می بیزی
بود پیوند جان آمیزش یاران تو این نکته
چرا هرگز نیاموزی و با یاران نیامیزی
شکار لاغرم زارم بکش پیش سگان افکن
نبینم قدر آن خود را که از فتراکم آویزی
بود مجموعه هر فتنه شکل قد دلجویت
هزاران فتنه برخیزد چو تو از جای برخیزی
گریزانم ز هر نزدیک و دور ای جان برای تو
چه حال است این که چو بینی مرا از دور بگریزی
ز حج برگشته جامی در خراسان داشت روی اما
رهش زد در میانه عشوه خوبان تبریزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عواطف عاشقانه و دردهای جدایی را به تصویر میکشد. شاعر به زیبایی و فتنگی معشوق اشاره میکند و بیان میکند که هر بار معشوق از او دور میشود، درد و رنج او افزایش مییابد. او از بادی که عطر زلف معشوق را به همراه دارد سخن میگوید و به پیوند عمیق عاطفی با دوستانش اشاره میکند. شاعر از جدایی و فراق رنج میبرد و به رفتار معشوق که او را میبیند و فرار میکند، انتقاد میکند. در نهایت، به سفر حج و رابطهاش با عشق در تبریز اشاره میکند. کل شعر پر از احساسات قوی و تصاویر زیباست که نشاندهنده عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: عجب از خط زیبایت که تازه به صفحه زندگی من کارهایی میکند که به راستی فتنهانگیز است. هر لحظه که نگاه تیز و پرکششت بر من میافتد، به یاد میآورم که چه اندازه نابودکننده است.
هوش مصنوعی: باد از کوی تو وزید و عطر جانفرسای زلفهایت فضا را پر کرد، شاید همین باد گلها را به رقص درآورده یا عطر مشک را در فضا پخش کرده است.
هوش مصنوعی: پیوند جان و دل دوستان تو چنان است که چرا این نکته را هرگز نیاموختهای و با آنان در دوستی و نزدیکی قرار نمیگیری؟
هوش مصنوعی: من به شدت ضعیف و زار هستم و باید به دستان سگها انداخته شوم. نمیخواهم ببینم که چقدر ارزش و کرامت خود را فراموش کردهام و به خاطر سختیها و فشارهای زندگی، چگونه به این حال درآمدهام.
هوش مصنوعی: هر نوع فتنه و آشوبی در دنیا به خاطر زیبایی و جذابیت تو شکل میگیرد و اگر تو تنها از جایت برخیزی، هزاران مشکل و قیل و قال به پا میشود.
هوش مصنوعی: من از هر چیزی که به تو نزدیک یا دور باشد فرار میکنم، ای جان! چطور میتوانی این وضعیت را تحمل کنی که وقتی مرا از دور ببینی، از من فاصله بگیری؟
هوش مصنوعی: کسی که از سفر حج برگشته بود، در خراسان به زیبایی چشمنوازی اشاره میکند، اما در وسط مسیر، دلش به وسوسه زیباییهای دلفریب تبریزیها مشغول شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو شیر و انگبین جانا چه باشد گر درآمیزی
عسل از شیر نگریزد تو هم باید که نگریزی
اگر نالایقم جانا شوم لایق به فر تو
وگر ناچیز و معدومم بیابم از تو من چیزی
یکی قطره شود گوهر چو یابد او علف از تو
[...]
به گاه رقص، چون در انجمن می در قدح ریزی
به سر غلتم، چو بنشینی، ز پا افتم چو برخیزی
کنم اظهار رنجوری، بهر کس میرسم؛ شاید
نگیرد دامنت کس، گر تو روزی خون من ریزی
تو وقتی حال من دانی، که چون من بر سر راهی
[...]
به شمشیر طمع خون تمام خلق میریزی
نیندیشی ز برق کیفر آه سحر خیزی
به تعمیر درون خویشتن با خلق بستیزی
زنان شبههناکت در جهان چون نیست پرهیزی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.