هر کجا زد خیمه چون ماه سپهر آن آفتاب
بیدلان از رشته جان ساختند آن را طناب
بس که در هر منزلی آید ز چشمم سیل خون
خیمه ها در دیده مردم نماید چون حباب
تا نشانم گرد راهش هر طرف تابد عنان
پیش پیش خیل او پاشم ز ابر دیده آب
او دهد جولان سمند و من در آن غم کز چه رو
دست او گیرد عنان یا پای او بوسد رکاب
بیش ازین گو آفتاب آن عارض نازک مسوز
ورنه آهی برکشم از دل که سوزد آفتاب
ز آفتاب آن رخ چه سان پوشد کسی کز نازکی
تاب می نارد که بر وی سایه اندازد نقاب
جامی از غم مرد چون تاخیر قتلش کرد یار
آه کز بخت وی این تاخیر شد عین شتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبهای میپردازد که بر دل عاشق تأثیر میگذارد. شاعر به کمال مطلوبی از محبوب خود اشاره دارد، و احساساتش را در مقابل زیبایی او بیان میکند. او از غم و شوق خود نسبت به معشوق میگوید و تأکید میکند که زیبایی محبوب بهقدری است که حتی نور آفتاب هم نمیتواند با آن مقابله کند. همچنین، اشارهای به رنج انتظار و تأخیر در وصال معشوق نیز وجود دارد، که این احساسات پیچیده عشق و درد را به تصویر میکشد. شاعر در نهایت تأکید میکند که این تأخیر در ارتباط با محبوب، خود به نوعی عتاب و درد است.
هوش مصنوعی: هر جا که همچون ماه در آسمان خیمه میزند، آن آفتاب بیدلان (عاشقان) بر اساس رشته جان خود آن را به طناب تبدیل میکنند.
هوش مصنوعی: چنان که از چشمانم اشک و خون ریخته میشود، در هر مکانی، تا آنجا که گویا خیمههای مردم را تحت تاثیر قرار میدهد و به شکل حبابی در میآید.
هوش مصنوعی: من با اشتیاق و امید، به هر سو که بروم، میخواهم نشانههایی از حضور او بگذارم و با جمعیت او همراه شوم. اشکهایم مثل باران نازل میشود و من به یاد او، در این مسیر پیش میروم.
هوش مصنوعی: او اسبش را به راحتی میرانَد و من در این اندیشهام که چرا دستش را بر مهار میزند یا پایش را میبوسد.
هوش مصنوعی: دیگر از این بیشتر نگو، زیرا که چهرهی زیبا را نسوزان. در غیر این صورت، از دل من آههای برمیآید که آتش افروزد.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند کسی از تابش آفتاب چهرهاش را بپوشاند، در حالی که او به قدری لطیف است که سایهاش نمیتواند بر او بیافتد و همچون نقابی او را بپوشاند؟
هوش مصنوعی: مرد غمگینی که منتظر کشته شدنش بود، با تأخیری که دوستش در این کار ایجاد کرد، به شدت آهی کشید و گفت که این تأخیر در واقع جزو حوادث ناگوار زندگی اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.