گنجور

 
جامی

تو در پرده نهان ای کعبه جان

ز شوقت عالمی رو در بیابان

تو گنجی و درین معموره هر دم

به جست و جوی تو صد خانه ویران

نه غنچه ست این که از شرم جمالت

کشیده روی خود گل در گریبان

رسیدی بر سرم در پاکشان زلف

به راهت عمر من آمد به پایان

ز گلزار مرادم بشکفد گل

چو گردد غنچه تنگ تو خندان

شوی درمان هر دردی که گویند

چو من گفتن نمی یارم چه درمان

کشیدی دست باز از قتل جامی

ازین نیکی چرا گشتی پشیمان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

چه چیزست آن رونده تیرک خرد؟

چه چیزست آن پلالک تیغ بران؟

یکی اندر دهان حق زبانست

یکی اندر دهان مرگ دندان

دقیقی

ملک آن یادگار آل دارا

ملک آن قطب دور آل سامان

اگر بیند بگاه کینش ابلیس

ز بیم تیغ او بپذیرد ایمان

بپای لشکرش ناهید و هرمز

[...]

عنصری

بدان گردیست آن سیمین زنخدان

بدان خمیدگی زلفین جانان

یکی گوئی که از کافور گوییست

یک گوئی که هست از مشگ چوگان

چه چیزست آن خط مشکین و آن لب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ز من معزول شد سلطان شیطان

ندارم نیز شیطان را به سلطان

سرم زیرش ندارم، مر مرا چه

اگر بر برد شیطان سر به سرطان؟

همی دانم که گر فربه شود سگ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه