شبها که داغ فرقت آن ماه می کشم
تا روز ناله می کنم و آه می کشم
زان مه نمی کنم گله کین محنت و بلا
از بخت تیره و دل گمراه می کشم
شبهای خویش را که ز زلفش سیاه شد
از رویش انتظار سحرگاه می کشم
تا تاج شد به فرق سرم گرد دامنش
دامن ز تخت و منزلت و جاه می کشم
جان می برم به تحفه گدایان دوست را
نقد حقیر در نظر شاه می کشم
از عاشقی نصیب من این شد که روز و شب
جور رقیب و طعنه بدخواه می کشم
جامی چو کاه شد تنم از ضعف و من هنوز
کوه غمش به قوت این کاه می کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.