گنجور

 
جامی

ساقی به جدل حل نشود مسئله ما

می ده که ز حد می گذرد مشغله ما

در راه طلب بادیه کعبه چه باشد

صد بادیه کعبه و یک مرحله ما

این هرزه درایان همه در راه درآیند

گر بانگ درایی رسد از قافله ما

پشمینه سیاه از سبب زلف تو کردیم

در خرقه به زلف تو رسد سلسله ما

زد از دل ما شعله بر اوج فلک آتش

شد نور ده بزم ملک مشعله ما

ما را گله از خوی تو این ست که هر چند

کردیم گله گوش نکردی گله ما

جامی مطلب دولت وصلش که برون است

تحصیل چنین منزلت از حوصله ما

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
صائب

خوابیده تر از راه بود راحله ما

در سینه صحراست گره قافله ما

در دامن صحرای ملامت نتوان یافت

خاری که نچیده است گل از آبله ما

دیوانه به همواری ما نیست درین دشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
حزین لاهیجی

طی می شود از مصرع آهی گلهٔ ما

طالع به وصال تو نویسد صلهٔ ما

یاران سبک سیر، رسیدند به منزل

چون نقش قدم، مانده به جا قافلهٔ ما

شایستهٔ برق است به صحرای ملامت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه