گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را

گویی از صحبت احباب ملال است تو را

موجب حسن تو تنها نه خط و خال فتاد

عشق ما نیز ز اسباب جمال است تو را

تشنگان را به دمی آب تفقد می کن

ای که منزل به لب آب زلال است تو را

بر دل از غصه مرا رنج و ملالی ست عظیم

تا به هر سفله سر غنج و دلال است تو را

بی تو گشتم چو خیالی و به خاطر نگذشت

هرگز این نکته ات آخر چه خیال است تو را

نیست ره سوی توام جز به پر و بال امید

مشکن این بال و پرم را که وبال است تو را

جامی اندیشه ساحل مکن از لجه عشق

که برون رفتن ازین ورطه محال است تو را