ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را
گویی از صحبت احباب ملال است تو را
موجب حسن تو تنها نه خط و خال فتاد
عشق ما نیز ز اسباب جمال است تو را
تشنگان را به دمی آب تفقد می کن
ای که منزل به لب آب زلال است تو را
بر دل از غصه مرا رنج و ملالی ست عظیم
تا به هر سفله سر غنج و دلال است تو را
بی تو گشتم چو خیالی و به خاطر نگذشت
هرگز این نکته ات آخر چه خیال است تو را
نیست ره سوی توام جز به پر و بال امید
مشکن این بال و پرم را که وبال است تو را
جامی اندیشه ساحل مکن از لجه عشق
که برون رفتن ازین ورطه محال است تو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.