من بنده حقیر و تو سلطان محتشم
گر در غم تو زار بمیرم تو را چه غم
رنجور گشته ام ز تمنای مقدمت
بهر خدا به پرسش من رنجه کن قدم
بر جانم از تو هر چه رسد جای منت است
گر ناوک جفاست گر خنجر ستم
سرگشتگان بادیه پیمای عشق را
هجر تو ره نمود به سر منزل عدم
شد سینه ام شکاف شکاف از خدنگ آه
وز هر شکاف آتش دل می زند علم
روزی که می نوشت قضا نامه اجل
قتل مرا به تیغ جفای تو زد رقم
عمری ست جرعه خوار سفال سگان توست
جامی که آب خضر ننوشد ز جام جم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و دردناک شاعر به محبوبش است. او از غم و رنجی که در نتیجه فاصله از محبوبش تجربه میکند، صحبت میکند و از او میخواهد که به او توجه کند. شاعر احساس میکند که زندگیاش تحت تأثیر عواطفش نسبت به محبوبش قرار دارد و حتی اگر به او ظلمی نیز شود، عشق او را بزرگ میشمارد. در نهایت، او به ناامیدی و بقیه عواطفش اشاره میکند، به طوری که به نظر میرسد سرنوشتی شوم در انتظار اوست.
هوش مصنوعی: من انسان کوچکی هستم و تو پادشاه بزرگ و محترم. اگر من به خاطر غمت به شدت ناراحت شوم و بمیرم، تو چه اهمیتی به این موضوع میدهی؟
هوش مصنوعی: دلم از longing و آرزوی دیدار تو بیمار شده است. خواهش میکنم برای خدا کمی زحمت بکش و به من سر بزن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از طرف تو به من برسد، بر جانم عزیز است و من بابت آن شکرگزارم، حتی اگر تیر بیرحمی باشد یا خنجر ظلم.
هوش مصنوعی: سرگشتگان راه عشق به خاطر دوری تو به ویرانی و نیستی رسیدند.
هوش مصنوعی: سینهام از تیر آه آسیب دیده و از هر جای آسیب دیده، آتش عشق و دلتنگی شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: روز مرگم را وقتی مینوشتند، تقدیر اینگونه رقم خورد که با ظلم و بیرحمی تو به قتل برسم.
هوش مصنوعی: سالیان دراز است که من در پی نوشیدن از جام تو بودهام؛ جامی که حتی آب جاودانی خضر هم از آن نچشیده و به جام جمشید هم شباهتی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید عرب گشادبه فرخندگی علم
فرخنده باد عید عرب بر شه عجم
سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم
شاهی که تیره کرد جهان بر عدو به تیغ
[...]
ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم
بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم
افکنده همچو سفره مباش از برای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم
تو مست خواب غفلتی و از برای تو
[...]
شاهان پیش را که نکردند جز ستم
شاه زمانه کرد به تیغ و به خشت کم
هست او بلی خلیفه یزدان دادگر
پس کی رضا دهد که رود بر جهان ستم
گویند خسروان زمانه به هر زمان
[...]
از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم
وز قیر اگر ندیدی بر ارغوان رقم
بر پرنیان ز مشک علم دارد آن نگار
بر ارغوان ز قیر رقم دارد آن صنم
زلف سیاه بر رخ او هست سایبان
[...]
ای پیش تو سپهر میان بسته چون قلم
مردم و مردمیت بعالم شده علم
شکلی چو دولت تو بخوبی نیامده
در ساحت وجود ز کاشانهٔ عدم
گه فخر منتسب و آداب مکتسب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.