گنجور

 
جامی

گرچه گشتم به تیغ هجر قتیل

لیس قلبی الی سواک یمیل

نیست از کحل خاک راه تو دور

گر کند دیده روشن از دو سه میل

صد رهم گر به خلد بنمایی

نروم از درت به هیچ سبیل

همه چیزی بود جمیل از تو

لکن الصبر عنک غیر جمیل

آفتابی تو و بر این دعوی

همه ذرات کائنات دلیل

گر جمالت ز خال ساده فتاد

عدسی کم شمر ز خوان خلیل

دل جامی به فکر نرگس توست

کل رأی من العلیل علیل