گنجور

 
جامی

می رسی خندان و می گویی به پایم چشم مال

چشم می مالم مباد این خواب باشد یا خیال

از هلال هجر تو شد چشم خونبارم چو جوی

بر لب این جو دمی بنشین پی دفع ملال

پیش رویت خط لب گویی ز تاب آفتاب

سبزپوشان پا فرو کردند در آب زلال

کرده ام در ره نشان پای تو محو از سجود

سر نمی یارم بر آوردن دگر زین انفعال

چون شوم از حرف سودای تو خالی کان دو زلف

نقش بسته در سواد دیده من چون دو دال

شمع مجلس خواست دوش آتش زدن پروانه را

ساخت آتش گیره آن شعله مسکین پر و بال

جامی از شیرین لبان دارد سوال بوسه ای

لعل نوشین تو می داند جواب این سوال

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال

نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال

فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان

کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال

گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش

[...]

ازرقی هروی

اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال

خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال

با دعا و با تضرع دستها بر داشتند

پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال

نصرة دین و دوام دولت و امن جهان

[...]

قطران تبریزی

تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال

گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال

در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار

مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال

کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال

هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال

اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است

مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال

عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال

در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال

زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید

زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال

خرقه‌پوشان گشته‌اند از بهر زرق و مخرقه

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه