گنجور

 
جامی

شتربانا مبند امروز محمل

مرا باری چنین مپسند بر دل

نمی شاید کنون بار سفر بست

که شد راه از سرشک عاشقان گل

نه پای رفتن و نه رای بودن

مبادا کار کس زین گونه مشکل

حبیبی راحل والقلب هایم

و روحی ذاهب والدمع سایل

تن از همراهی او ماند محروم

ولی جان می رود منزل به منزل

الا ای باد شبگیری گذر کن

علی تلک المنازل والمراحل

بگو با دلبر محمل نشینم

که ای نوشین لب شیرین شمایل

ز رنج ره مبادت هیچ آسیب

به کامت هر چه خواهی باد حاصل

سحرگه چون شود عزم رحیلت

مباش از ناله شبگیر غافل

بیا کز درد و غم هستم فتاده

به خاک و خون چو مرغ نیم بسمل

تو می نوشی به طرف دشت و جامی

به کنج محنت و غم زهر قاتل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

الا یا خیمگی! خیمه فروهل

که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل

تبیره زن بزد طبل نخستین

شتربانان همی‌بندند محمل

نماز شام نزدیکست و امشب

[...]

باباطاهر

حرامم بی‌ته بی آلاله و گل

حرامم بی‌ته بی آواز بلبل

حرامم بی اگر بی‌ته نشینم

کشم در پای گلبن ساغر مُل

مسعود سعد سلمان

به علم فلسفه چندین چه نازی

که باشد فلسفی دایم معطل

هزاران گونه مشکل بیش بینم

در آن زلفین مفتول مسلسل

ارکب حل شکل کل یوم

[...]

ابوالفرج رونی

فلک در سایه پر حواصل

زمین را پر طوطی کرد حاصل

هوا بر سیرت ضحاک ظالم

گزید آئین نوشروان عادل

خزان را با بهار از لعب شطرنج

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه