روز ما را ساخت چون شب تیره آن ماه از فراق
چند سوزیم از فراق آه از فراق آه از فراق
آگهند از ماه تا ماهی که هر شب می رود
آب چشمم تا به ماهی آه تا ماه از فراق
وصل جانان شایدم روزی شود پیش از اجل
یک دو روز ای جان غمدیده امان خواه از فراق
محنت دوری مپرس از ساکنان کوی دوست
نازپرورد وصال آخر چه آگاه از فراق
تا به کی سرگشته گردم در فراق ای برق وصل
نور ده یک لحظه تا بیرون برم راه از فراق
روز وصل یار ما را غیرت اغیار گشت
چون وصال این وحشت آرد لوحش الله از فراق
در صبوری گرچه جامی بود پا برجا چو کوه
گردش گردون به بادش داد چون کاه از فراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.