ساقی بده ز خم صفا یک دو جام خاص
تا یابم از کدورت خود یک دو دم خلاص
باشد به قدر لطف سخنور سخن لطیف
از گفته های عام مجو نکته های خاص
بر خصم جور پیشه مکن تیغ انتقام
در کیش عشق عفو ز قاتل به از قصاص
لطف عمیم دوست مرا خاص خویش خواند
ورنه مرا چه حد که زنم لاف اختصاص
طی کن به گام صبر و توکل طریق فقر
خواص ازین معامله شد قدوه خواص
بر گوش شیخ نعره مستان بود گران
لیت الزمان یفرغ فی اذنه الرصاص
جامی به قید حلقه آن زلف دل بنه
اذ لاخلاص منه بحال و لامناص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل ز غم منال که از گردش زمان
تنها تو نیستی به جفای زمانه خاص
خاصیتی است مردم این روزگار را
نتوان به هیچ روی شدن منکر خواص
گر فیالمثل هزار نکویی کنی به خلق
[...]
ساقی بیار لعل مذاب رحیق خاص
باشد که یابم از غم دل یک زمان خلاص
ما را به آب چشمه ی حیوان چه حاجتست
لعل لب تو چشمه ی نوش است در خواص
آنجا که قید زلف تو دام بلا نهد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.