یاد بادت که ز من یاد نکردی هرگز
دل ناشاد مرا شاد نکردی هرگز
کردم آباد به صد خون جگر خانه چشم
جا درین منزل آباد نکردی هرگز
گوشت ای سیمبر از حلقه زرگشت گران
یا تو خود گوش به فریاد نکردی هرگز
بارها از لب خود عشوه شیرین دادی
فکر جان کندن فرهاد نکردی هرگز
یافتی بر سر ما منصب شاهی لیکن
کار بر قاعده داد نکردی هرگز
حسن ارشاد همین بس که در اطوار سلوک
جز به حسن خودم ارشاد نکردی هرگز
بنده جامی نکند از تو جز این آزادی
که ز بند غمش آزاد نکردی هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.