دلا ز قید حریفان بی خرد بگریز
تو مرغ زیرکی از دام دیو و دد بگریز
قبول صحبت نیکان اگر نیی باری
یکی بکوش و ز هم صحبتان بد بگریز
بس است ز ابجد عشق ای پسر تو را این حرف
که ذکر اب مکن از گفت و گوی جد بگریز
گریختن ز حسد تا به کی ز اهل صفا
اگر صفای دلی داری از حسد بگریز
مده به راحت فانی حیات باقی را
به محنت دو سه روز از غم ابد بگریز
چو نیست خاصیتی در قبول و رد کسان
نه بر قبول کن اقبال و نی ز رد بگریز
خمیر مایه هر نیک و بد تویی جامی
خلاصی از همه می بایدت ز خود بگریز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.