تو را چو مشک تر از برگ یاسمین خیزد
چه فتنه کز پی تاراج عقل و دین خیزد
اگر در آب فتد عکس قد و عارض تو
به هر زمین که رسد سرو و یاسمین خیزد
ز باغ وصل چه سان برخورم که گر صد بار
نهال مهر نشانم درخت کین خیزد
مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
اگر چه غرقه به خون رفت عاشق تو به خاک
چو لاله داغ جفای تو بر جبین خیزد
ز شوق لعل لبت خاست در دل گرمم
تبی که در تن محرور از انگبین خیزد
به بزم گل چو سرایند نظم جامی را
ز بلبلان همه گلبانگ آفرین خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بجز لب تو کزو گفت شکرین خیزد
که دیده لعل کزو جوی انگبین خیزد
عجب ز سادگی سرو بوستان دارم
که پیش قامت موزونت از زمین خیزد
قد تو سرو بود طرّهٔ تو مشک اگر
[...]
نگار من چو بتاراج عقل و دین خیزد
غبار لشگرش از ترک تا بچین خیزد
ملفق است بهم نیش و انگبین چه عجب
خطی سیه گر از آنسکان انگبین خیزد
زهی خلف که دمادم ز آسمان و زمین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.