گنجور

 
جامی

کو صبا تا ره به سرو خوش خرام من برد

گه سلام او رساند گه پیام من برد

در بیان شوق او هر لحظه چون اوراق گل

دفتر رنگین ز اشک لاله فام من برد

نامه من کی تواند برد قاصد پیش یار

چون ندارد هرگز آن یارا که نام من برد

شد دلم چون نافه خون تا آمد آن آهو به دام

وای من گر عشوه دهرش ز دام من بود

از خدا خواهم رسولی در دعا هر صبح و شام

تا به یار من دعای صبح و شام من بود

شد ز جام صبر کام عیش من تلخ ای طبیب

شربتی فرما که این تلخی ز کام من برد

ساقی بزمم خیال آن لب آمد جم کجاست

تا چو جامی جرعه عشرت ز جام من برد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

هرکه او را میل خاطر سوی ارزانی بود

او برنج و خواری ارزانی و ارزانی بود

من بچشم یار از آن خوارم که ارزان یافتست

چون ببینی خواری هرچیز ز ارزانی بود

بر جفای صد شبش ناید پشیمانی شبی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۹ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید

باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید

در چنین صد جشن فرخ شادباش و شاه باش

کایزد از بهر تو این شاهی و شادی آفرید

ملک‌ گیتی دولت عالی تورا دادست و بس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

از برای بخشش آموزی چو اقبال و خرد

آفتاب از اوج خود شاگرد این درگاه باد

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
ادیب صابر

عیش من تلخ است بی تو ور بخواهد یک زمان

دو لب شیرین تو تلخ مرا شیرین کنند

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه