مرا به کوی تو خواهم که خانهای باشد
ز بهر آمدن آنجا بهانهای باشد
گذاشتم دل صد پاره را به خاک درت
که پیش تیر تو از من نشانهای باشد
من آن نیم که عنان گیریت توانم کرد
مرادم از تو همین تازیانهای باشد
چه بیم ز آتش دوزخ که گفت واعظ شهر
که آن ز شعله شوقت زبانهای باشد
ز خوبی تو به هرجا حکایتی گفتند
حدیث یوسف مصری فسانهای باشد
مپوش عارض و خال از دل رمیده من
که مرغ زنده به آبی و دانهای باشد
سگیست جامی و جایش همیشه خاک درت
نه آن سگی که به هر آستانهای باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قدح به خلوت یارم بهانهای باشد
مرادم از دو سرا کنج خانهای باشد
ز تیر عشق تو زخمی به سینه میخواهم
که هرکجا روم از تو نشانهای باشد
غرض ازین که بهر آستانه مالم روی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.